393
تبليغ بر پايه قرآن و حديث

8 / 3

تأثير نيكى به دشنام دهنده

۴۷۴.المناقببه نقل از مبرّد و ابن عايشه ـ: مردى شامى او (امام حسن عليه السلام) را سواره ديد و شروع به نفرين ايشان كرد ؛ امّا حسن عليه السلام ، پاسخ او را نمى داد. هنگامى كه آن مرد از دشنام دادن فارغ شد ، حسن عليه السلامبه سوى او آمد و به او سلام كرد و خنديد و فرمود : «اى پيرمرد! به گمانم مرد غريبى باشى ، و شايد امر بر تو مشتبه شده است . پس اگر از ما طلب بخشش كنى ، از تو در مى گذريم ، و اگر از ما چيزى بخواهى ، به تو مى دهيم ، و اگر از ما راهنمايى بخواهى ، راهنمايى ات مى كنيم، و اگر از ما مَركب بخواهى ، مركبى برايت فراهم مى كنيم ، و اگر گرسنه باشى ، تو را سير مى كنيم ، و اگر برهنه اى ، تو را مى پوشانيم ، و اگر نيازمندى ، بى نيازت مى سازيم ، و اگر رانده شده اى ، پناهت مى دهيم ، و اگر نيازى دارى ، برايت برآورده اش مى سازيم ؛ و اگر بار و بنه ات را به سوى ما بياورى و تا وقت بازگشت، ميهمان ما باشى ، برايت سودمندتر است ؛ زيرا ما جايى وسيع و منزلتى بسيار و ثروتى فراوان داريم».
هنگامى كه آن مرد ، سخن امام را شنيد ، گريست . آن گاه گفت : گواهى مى دهم كه تو خليفه خداوند در زمين او هستى، و خدا داناتر است كه رسالت هاى خود را كجا قرار دهد . تو و پدرت ، مبغوض ترينِ خلق خدا نزد من بوديد ؛ اما اينك ، محبوب ترينِ خلق خدا نزد من هستيد . آن گاه بار و بنه اش را به نزد امام منتقل ساخت و تا وقت حركت، ميهمان امام بود و دل بسته محبّت آنان (اهل بيت عليهم السلام) گشت.

۴۷۵.المناقب :مردى نصرانى به او (امام باقر عليه السلام) گفت : تو بقرى! ۱
فرمود : «من باقر هستم».
گفت : تو پسرِ زن آشپزى!
فرمود : «آشپزى ، پيشه او بود».
گفت : تو پسرِ زن زنگىِ سياهِ بد دهن هستى!
فرمود : «اگر تو راست مى گويى ، خداوند او را ببخشايد، و اگر دروغ مى گويى ، خداوند تو را ببخشايد» .
مرد نصرانى اسلام آورد.

1.بَقَر در عربى به دو معناى «شكاف» و «گاو» است


تبليغ بر پايه قرآن و حديث
392

8 / 3

أثَرُ الإِحسانِ إلَى الشّاتِمِ

۴۷۴.المناقب عن المبرّد وابن عائشة :إنَّ شامِيّا رَآهُ [أيِ الإِمامَ الحَسَنَ عليه السلام] راكِبا ، فَجَعَلَ يَلعَنُهُ وَالحَسَنُ لا يَرُدُّ . فَلَمّا فَرَغَ ، أقبَلَ الحَسَنُ عليه السلام فَسَلَّمَ عَلَيهِ وضَحِكَ ، وقالَ : أيُّهَا الشَّيخُ ، أظُنُّكَ غَريبا ، ولَعَلَّكَ شَبَّهتَ ؛ فَلَوِ استَعتَبتَنا أعتَبناكَ ، ولَو سَأَلتَنا أعطَيناكَ ، ولَوِ استَرشَدتَنا أرشَدناكَ ، ولَوِ استَحمَلتَنا حَمَلناكَ ، وإن كُنتَ جائِعا أشبَعناكَ ، وإن كنُتَ عُريانا كَسَوناكَ ، وإن كُنتَ مُحتاجا أغنَيناكَ ، وإن كُنتَ طَريدا آوَيناكَ ، وإن كانَ لَكَ حاجَةٌ قَضَيناها لَكَ ، فَلَو حَرَّكتَ رَحلَكَ إلَينا وكُنتَ ضَيفَنا إلى وَقتِ ارتِحالِكَ كانَ أعوَدَ عَلَيكَ ؛ لِأَنَّ لَنا مَوضِعا رَحبا وجاها عَريضا ومالاً كَبيرا .
فَلَمّا سَمِعَ الرَّجُلُ كَلامَهُ بَكى ، ثُمَّ قالَ : أشهَدُ أنَّكَ خَليفَةُ اللّهِ في أرضِهِ ، اللّهُ أعلَمُ حَيثُ يَجعَلُ رِسالاتِهِ ، وكُنتَ أنتَ وأبوكَ أبغَضَ خَلقِ اللّهِ إلَيَّ ، وَالآنَ أنتَ أحَبُّ خَلقِ اللّهِ إلَيَّ . وحَوَّلَ رَحلَهُ إلَيهِ ، وكانَ ضَيفَهُ إلى أنِ ارتَحَلَ ، وصارَ مُعتَقِدا لِمَحَبَّتِهِم . ۱

۴۷۵.المناقب :قالَ لَهُ [ أيِ الإِمامِ الباقِرِ عليه السلام ] نَصرانِيٌّ : أنتَ بَقَرٌ !
قالَ : أنَا باقِرٌ .
قالَ : أنتَ ابنُ الطَّبّاخَةِ !
قالَ : ذاكَ حِرفَتُها .
قالَ : أنتَ ابنُ السَّوداءِ الزِّنجِيَّةِ البَذِيَّةِ !
قالَ : إن كُنتَ صَدَقتَ غَفَرَ اللّهُ لَها ، وإن كُنتَ كَذَبتَ غَفَرَ اللّهُ لَكَ .
قالَ : فَأَسلَمَ النَّصرانِيُّ . ۲

1.المناقب لابن شهرآشوب : ۴ / ۱۹ ، بحار الأنوار : ۴۳ / ۳۴۴ / ۱۶

2.المناقب لابن شهرآشوب : ۴ / ۲۰۷ ، بحار الأنوار : ۴۶ / ۲۸۹ / ۱۲

  • نام منبع :
    تبليغ بر پايه قرآن و حديث
    سایر پدیدآورندگان :
    حسينی، سيد حميد؛ نصيری، علي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1380
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 73542
صفحه از 490
پرینت  ارسال به