8 / 3
تأثير نيكى به دشنام دهنده
۴۷۴.المناقببه نقل از مبرّد و ابن عايشه ـ: مردى شامى او (امام حسن عليه السلام) را سواره ديد و شروع به نفرين ايشان كرد ؛ امّا حسن عليه السلام ، پاسخ او را نمى داد. هنگامى كه آن مرد از دشنام دادن فارغ شد ، حسن عليه السلامبه سوى او آمد و به او سلام كرد و خنديد و فرمود : «اى پيرمرد! به گمانم مرد غريبى باشى ، و شايد امر بر تو مشتبه شده است . پس اگر از ما طلب بخشش كنى ، از تو در مى گذريم ، و اگر از ما چيزى بخواهى ، به تو مى دهيم ، و اگر از ما راهنمايى بخواهى ، راهنمايى ات مى كنيم، و اگر از ما مَركب بخواهى ، مركبى برايت فراهم مى كنيم ، و اگر گرسنه باشى ، تو را سير مى كنيم ، و اگر برهنه اى ، تو را مى پوشانيم ، و اگر نيازمندى ، بى نيازت مى سازيم ، و اگر رانده شده اى ، پناهت مى دهيم ، و اگر نيازى دارى ، برايت برآورده اش مى سازيم ؛ و اگر بار و بنه ات را به سوى ما بياورى و تا وقت بازگشت، ميهمان ما باشى ، برايت سودمندتر است ؛ زيرا ما جايى وسيع و منزلتى بسيار و ثروتى فراوان داريم».
هنگامى كه آن مرد ، سخن امام را شنيد ، گريست . آن گاه گفت : گواهى مى دهم كه تو خليفه خداوند در زمين او هستى، و خدا داناتر است كه رسالت هاى خود را كجا قرار دهد . تو و پدرت ، مبغوض ترينِ خلق خدا نزد من بوديد ؛ اما اينك ، محبوب ترينِ خلق خدا نزد من هستيد . آن گاه بار و بنه اش را به نزد امام منتقل ساخت و تا وقت حركت، ميهمان امام بود و دل بسته محبّت آنان (اهل بيت عليهم السلام) گشت.
۴۷۵.المناقب :مردى نصرانى به او (امام باقر عليه السلام) گفت : تو بقرى! ۱
فرمود : «من باقر هستم».
گفت : تو پسرِ زن آشپزى!
فرمود : «آشپزى ، پيشه او بود».
گفت : تو پسرِ زن زنگىِ سياهِ بد دهن هستى!
فرمود : «اگر تو راست مى گويى ، خداوند او را ببخشايد، و اگر دروغ مى گويى ، خداوند تو را ببخشايد» .
مرد نصرانى اسلام آورد.