419
تبليغ بر پايه قرآن و حديث

8 / 7

تأثير نيكى كردن پسر به مادر مسيحى اش

۴۸۲.الكافىبه نقل از زكريا بن ابراهيم ـ: من مسيحى بودم و اسلام آوردم و حج گزاردم. سپس نزد امام صادق عليه السلام رفتم و گفتم : من بر دين مسيحى بودم و مسلمان شده ام.
فرمود : «در اسلام چه چيزى ديده اى؟».
گفتم : اين سخن خداوند عز و جل كه : «تو نمى دانستى كتاب چيست و ايمان [ كدام است]؛ ولى آن را نورى گردانيديم كه هر كه را بخواهيم ، با آن هدايت مى كنيم».
فرمود : «به راستى خداوند ، تو را هدايت كرده است».
آن گاه سه بار فرمود : «خداوندا ، او را هدايت كن. فرزندم! هرچه مى خواهى بپرس اى فرزندم!».
گفتم : پدر و مادرم و خانواده ام مسيحى هستند و مادرم نابيناست . من با آنها هستم و در ظرف هاى آنان غذا مى خورم؟ فرمود : «آيا گوشت خوك مى خورند؟» .
گفتم : نه و به خوك دست نمى زنند.
فرمود : «باكى نيست . مراقب مادرت باش و به او نيكى كن ، و اگر از دنيا برود ، او را به ديگرى وا مگذار . تو خود ، كار [ تدفين] او را به عهده بگير و به كسى نگو كه نزد من آمده اى تا آن كه إن شاء اللّه ، در مِنا نزد من آيى».
زكريا گويد : در مِنا نزد امام رفتم ، در حالى كه مردم چنان دور ايشان جمع بودند ، گويا كه او معلّم خُردسالان است ؛ اين شخص از او مى پرسيد و آن شخص از او مى پرسيد . هنگامى كه به كوفه رسيدم ، به مادرم محبّت كردم و خودم به او غذا مى دادم و جامه و سرش را از شپش پاك مى كردم و او را خدمتگزارى مى نمودم.
مادرم به من گفت : اى پسر عزيزم! تو آن گاه كه بر دين من بودى ، اين چنين با من رفتار نمى كردى . اين چه رفتارى است كه پس از مهاجرتت و پذيرش اسلام در تو مى بينم؟
گفتم : مردى از فرزندان پيامبرمان مرا به اين كار ، فرمان داده است.
مادرم گفت : آيا اين شخص ، خودْ پيامبر است؟
گفتم : نه ؛ بلكه پسر پيامبر است .
گفت : پسركم! اين شخص ، پيامبر است و اين كار از سفارش هاى پيامبران است.
گفتم : مادر! پس از پيامبر ما پيامبرى نيست ؛ بلكه او فرزند پيامبر است.
گفت : فرزندم! دين تو بهترين دين است . آن را بر من عرضه كن .
من دين خود را بر او عرضه كردم و او اسلام را پذيرفت و [ مسائل] دين را به او آموختم . او نماز ظهر، عصر، مغرب و عشا را خواند. آن گاه در شب براى او عارضه اى رخ داد و گفت : اى فرزندم! آنچه به من آموختى ، دوباره برايم بازگو كن .
من دوباره برايش بازگو كردم. او به آن اقرار كرد و از دنيا رفت. صبح هنگام ، مسلمانان او را غسل دادند و من بر او نماز خواندم و [ براى دفن او] ميان قبرش رفتم.


تبليغ بر پايه قرآن و حديث
418

8 / 7

أثَرُ إحسانِ الاِبنِ إلى اُمِّهِ النَّصرانِيَّةِ

۴۸۲.الكافي عن زكريّا بن إبراهيم :كُنتُ نَصرانِيّا ، فَأَسلَمتُ وحَجَجتُ ، فَدَخَلتُ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام ، فَقُلتُ : إنّي كُنتُ عَلَى النَّصرانِيَّةِ ، وإنّي أسلَمتُ .
فَقالَ : وأيُّ شَيءٍ رَأَيتَ فِي الإِسلامِ ؟
قُلتُ : قَولَ اللّهِ عز و جل : «مَا كُنتَ تَدْرِى مَا الْكِتَـبُ وَ لاَ الاْءِيمَـنُ وَ لَـكِن جَعَلْنَـهُ نُورًا نَّهْدِى بِهِى مَن نَّشَآءُ»۱.
فَقالَ : لَقَد هَداكَ اللّهُ .
ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ اهدِهِ ! ـ ثَلاثا ـ : سَل عَمّا شِئتَ يا بُنَيَّ .
فَقُلتُ : إنَّ أبي واُمّي عَلَى النَّصرانِيَّةِ وأهلَ بَيتي ، واُمّي مَكفوفَةُ البَصَرِ ، فَأَكونُ مَعَهُم وآكُلُ في آنِيَتِهِم ؟
فَقالَ : يَأكُلونَ لَحمَ الخِنزيرِ ؟
فَقُلتُ : لا ، ولا يَمَسّونَهُ .
فَقالَ : لا بَأسَ ، فَانظُر اُمَّكَ فَبِرَّها ، فَإِذا ماتَت فَلا تَكِلها إلى غَيرِكَ ؛ كُن أنتَ الَّذي تَقومُ بِشَأنِها ، ولا تُخبِرَنَّ أحَدا أنَّكَ أتَيتَني ، حَتّى تَأتِيَني بِمِنى إن شاءَ اللّهُ .
قالَ : فَأَتَيتُهُ بِمِنى وَالنّاسُ حَولَهُ كَأَنَّهُ مُعَلِّمُ صِبيانٍ ؛ هذا يَسأَلُهُ ، وهذا يَسأَلُهُ ، فَلَمّا قَدِمتُ الكوفَةَ ألطَفتُ لاُِمّي ، وكُنتُ اُطعِمُها ، واُفَلّي ثَوبَها ورَأسَها ، وأخدِمُها .
فَقالَت لي : يا بُنَيَّ ، ما كُنتَ تَصنَعُ بي هذا وأنتَ عَلى ديني ، فَمَا الَّذي أرى مِنكَ مُنذُ هاجَرتَ فَدَخَلتَ فِي الحَنيفِيَّةِ ؟ !
فَقُلتُ : رَجُلٌ مِن وُلدِ نَبِيِّنا أمَرَني بِهذا .
فَقالَت : هذَا الرَّجُلُ هُوَ نَبِيٌّ ؟
فَقُلتُ : لا ، ولكِنَّهُ ابنُ نَبِيٍّ .
فَقالَت : يا بُنَيَّ ، إنَّ هذا نَبِيٌّ ؛ إنَّ هذِهِ وَصايَا الأَنبِياءِ .
فَقُلتُ : يا اُمَّه ، إنَّهُ لَيسَ يَكونُ بَعدَ نَبِيِّنا نَبِيٌّ ، ولكِنَّهُ ابنُهُ .
فَقالَت : يا بُنَيَّ ، دينُكَ خَيرُ دينٍ ، اِعرِضهُ عَلَيَّ .
فَعَرَضتُهُ عَلَيها ، فَدَخَلَت فِي الإِسلامِ وعَلَّمتُها ، فَصَلَّتِ الظُّهرَ وَالعَصرَ وَالمَغرِبَ وَالعِشاءَ الآخِرَةَ . ثُمَّ عَرَضَ لَها عارِضٌ فِي اللَّيلِ ، فَقالَت : يا بُنَيَّ أعِد عَلَيَّ ما عَلَّمتَني .
فَأَعَدتُهُ عَلَيها ، فَأَقَرَّت بِهِ وماتَت . فَلَمّا أصبَحَت كانَ المُسلِمونَ الذَّينَ غَسَّلوها ، وكُنتُ أنَا الَّذي صَلَّيتُ عَلَيها ونَزَلتُ في قَبرِها . ۲

1.الشورى : ۵۲

2.الكافي : ۲ /۱۶۰ /۱۱ ، مشكاة الأنوار : ۲۷۸ / ۸۳۹ وزاد فيه «الصلاة» بعد «علّمتها» ، بحار الأنوار : ۴۷ / ۳۷۴ / ۹۷

  • نام منبع :
    تبليغ بر پايه قرآن و حديث
    سایر پدیدآورندگان :
    حسينی، سيد حميد؛ نصيری، علي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1380
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 66910
صفحه از 490
پرینت  ارسال به