8 / 8
تأثير نيكى كردن به گناهكار
۴۸۳.الطبقات الكبرىبه نقل از سالم ، غلام امام باقر عليه السلام ـ: هشام بن اسماعيل ، على بن حسين[ عليه السلام] و خانواده ايشان را آزار مى داد . او بر بالاى منبر، سخنرانى كرده ، به على[ عليه السلام] اهانت مى كرد . هنگامى كه وليد بن عبدالملك به حكومت رسيد ، او را عزل كرد و دستور داد كه او را براى بازخواست ، در برابر مردم نگاه دارند . هشام بن اسماعيل مى گفت : نه به خدا! من از هيچ كس به اندازه على بن حسين بيمناك نيستم . او مرد صالحى است و گفتارش مورد توجّه خواهد بود. [ بنا بر اين ، با توجّه به آزارى كه به ايشان نموده ام ، اگر لب به شكايت بگشايد ، وليد بن عبدالملك مرا كيفر خواهد داد] .
و بدين ترتيب ، او را در برابر مردم نگاه داشتند ؛ امّا على بن حسين ، فرزندان و خاندان خود را گِرد آورد و آنان را از تعرّض [ به هشام ]بازداشت. على بن حسين[ عليهماالسلام] براى كارى رهسپار شد و خود را با او روبه رو نكرد . اين جا بود كه هشام بن اسماعيل او را مخاطب ساخت كه : خداوند ، داناتر است كه رسالت هاى خود را كجا قرار دهد ! ۱
۴۸۴.العدد القويّةبه نقل از زُهْرى ـ: روزى [ على بن حسين عليه السلام] از مسجد بيرون آمد . مردى او را دنبال كرد و دشنامش داد . بندگان و غلامان سررسيدند و به آن مرد ، هجوم آوردند. [ امام] فرمود : «او را وا گذاريد!» . آن گاه فرمود : «آنچه خداوند از امر ما بر تو پنهان داشته ، بيشتر است. آيا كارى دارى كه تو را در به انجام رساندن آن يارى رسانيم؟».
آن مرد شرم كرد . على بن حسين[ عليه السلام] ، جامه اى كه بر دوش داشت ، بر دوش او افكند و به او هزار درهم داد . آن مرد پس از آن روز ، هر گاه امام را مى ديد ، مى گفت : شهادت مى دهم كه تو از فرزندان رسول خدايى.