2 / 6
مبلّغ نمونه
قرآن
«همانا نوح را به سوى قومش فرستاديم. پس گفت : «اى قوم من! خدا را بپرستيد كه براى شما معبودى جز او نيست . من از عذاب روزى سترگ بر شما بيمناكم»* سران قومش گفتند : واقعا ما تو را در گمراهى آشكارى مى بينيم* گفت : «اى قوم من! هيچ گونه گمراهى اى در من نيست؛ بلكه من فرستاده اى از جانب پروردگار جهانيانم* پيام هاى پروردگارم را به شما مى رسانم و اندرزتان مى دهم و چيزهايى از خدا مى دانم كه [ شما ]نمى دانيد» .»
«و به سوى عاد، برادرشان هود را [ فرستاديم] . گفت : «اى قوم من! خدا را بپرستيد كه براى شما معبودى جز او نيست. پس آيا پرهيزگارى نمى كنيد؟»* سران قومش كه كافر بودند ، گفتند : در حقيقت، ما تو را در [ نوعى] سفاهت مى بينيم و جدّا تو را از دروغگويان مى پنداريم* گفت : «اى قوم من! در من سفاهتى نيست ؛ ولى من فرستاده اى از جانب پروردگار جهانيانم * پيام هاى پروردگارم را به شما مى رسانم و براى شما خيرخواهى امينم».»
«و به سوى [ قوم] ثمود، صالح، برادرشان را [ فرستاديم]. گفت : «اى قوم من! خدا را بپرستيد . براى شما معبودى جز او نيست . در حقيقت ، براى شما از جانب پروردگارتان دليلى آشكار آمده است. اين ماده شتر ، آيتِ الهى براى شماست ، پس او را بگذاريد تا در زمين خدا بخورَد و گزندى به او نرسانيد كه عذابى دردناك شما را فرو مى گيرد * و به ياد آوريد هنگامى را كه شما را پس از [ قوم ]عاد ، جانشينان [ آنان ]گردانيد، و در زمين به شما جاى [ مناسب] داد . در دشت هاى آن كاخ هايى اختيار مى كرديد ، و از كوه ها خانه هايى [ زمستانى ]مى تراشيديد. پس نعمت هاى خدا را به ياد آوريد و در زمين ، سر به فساد برمداريد * سران قوم او كه استكبار مى ورزيدند ، به مستضعفانى كه ايمان آورده بودند، گفتند : آيا مى دانيد كه صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟ گفتند : «بى ترديد، ما به آنچه وى بدان رسالت يافته است ، ايمان داريم» * كسانى كه استكبار مى ورزيدند ، گفتند : ما به آنچه شما بدان ايمان آورده ايد ، كافريم * پس آن ماده شتر را پى كردند و از فرمان پروردگار خود ، سرپيچيدند و گفتند : اى صالح! اگر از پيامبرانى ، آنچه را به ما وعده مى دهى براى ما بياور * آن گاه زمين لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه هايشان از پا درآمدند * پس [ صالح] از ايشان روى برتافت و گفت : «اى قوم من! به راستى، من پيام پروردگارم را به شما رساندم و خير شما را خواستم ؛ ولى شما خيرخواهان را دوست نمى داريد».»