گزارشی از سير مباحث درايه در اماميه تا سده دهم هجری - صفحه 157

داراى چهار مرتبه است:
1. راوى بگويد: «أسمعنى رسول اللّه (ص)»؛
2. راوى بگويد: «أمر رسول اللّه(ص)»؛
3. راوى بگويد: «رويتُ عن رسول اللّه(ص)».
4. تعابيرى مانند «أُمرنا بكذا»، «نُهينا عن كذا»، «أبيح لنا كذا» و «من السّنة كذا»، به تنهايى گوياى نسبت مروى به معصوم نيست و نيازمند نشانه اى دالّ بر قصد گوينده است. ۱
در روايت يك راوى از راوى ديگر، سه تعبير صراحت دارد:
1. «أخبرنى»، 2. «حدّثنى»، 3. به راوى گفته شود: «هل حدّثك أو أخبرك فلان؛ آيا فلانى براى تو حديث كرد يا خبر داد؟» و او بگويد: «نَعَم (آرى)».
امور زير مى تواند جايگزين تعابير ياد شده شود:
1. اشاره به اعضاى بدن؛
2. كتابت؛
3. تسليم نوشتار روايت كه «مناوله» ناميده مى شود؛
4. اجازه ۲ روايت امرى برخلاف آموزه هاى مذهب راوى، مايه طعن در روايت وى نيست؛ چرا كه ممكن است راوى، آن روايت را سازگار با مذهب خود شمرده باشد.
از نظر محقّق، نقل به معناى حديث، به شرط آن كه عبارت، گوياى تمام فوايد «اصل» باشد، رواست؛ زيرا صحابيان، گزارش مجالس پيامبر(ص) را پس از گذشت زمان نقل مى كردند و عادتاً بعيد است كه عين الفاظ پيامبر(ص) در اذهان باقى مانده باشد.
دليل دوم جواز نقل به معنا آن است كه خداوند متعال در قرآن كريم، داستان واحد متعلّق به امّت هاى غيرعرب زبان را با واژگان و تعابير مختلف، بيان نموده است. در صورت عربى بودن نيز، داستان به يك عبارت واقع شده، نه الفاظ متعدّد، كه اين امر، دليل بر جايز بودن نسبت معنا به گوينده، به رغم اختلاف واژگانى است. ۳

1.همان جا.

2.همان، ص ۱۵۲.

3.همان، ص ۱۵۳.

صفحه از 163