نكاتی در باره اهمیت آثار شيخ صدوق - صفحه 209

شده، تبيين كند. محمّد بن جرير طبرى در سال 358ق، به نقل از ابوالمفضّل محمّد بن عبداللّه شيبانى، حديثى از رهنى نقل كرده است. رهنى گفته كه در سال 286 به كربلا و بغداد رفته است و در بغداد، در مقابر قريش، فردى را به نام بشر بن سليمان نحاس كه ادّعا داشته از اولاد ابو ايّوب انصارى است، ديده است. بشر نقل كرده كه شبى امام حسن عسكرى(ع) وى را احضار كرده و ضمن ستايش انصار به دليل پذيرش ولايت اهل بيت(ع)، مأموريتى را بر عهده وى نهاده است. امام، نامه اى به زبان رومى نگاشت و آن را به بشر داد و او را به بغداد روانه كرد و ضمن دادن مشخّصات كنيز، دستور خريد آن كنيز را به او داد. بشر به بغداد رفت و آن كنيز را خريد. كنيز به بشر خبر داد كه نامش مليكه، دختر يسوعا فرزند قيصر، پادشاه روم است و از نوادگان وصى مسيح، شمعون است. مليكه در ادامه از قرار وصلت خود با پسر عمومى خود خبر داده است. ازدواج صورت نمى گيرد و مليكه، خوابى مى بيند كه در آن، پيامبر(ص) وى را به عقد امام حسن عسكرى در مى آورد. ۱
علّت نسبت دادن غلو به رهنى را بايد در ديدگاه وى در باب علم امام جستجو كرد. دو روايت ياد شده، مؤيّد آن است كه رهنى، معتقد به محدَّث بودن ائمّه و الهام علم به آنها بوده است. تأكيد وى بر دانش ائمّه به علم بلايا و منايا نيز دليل بر نظر وى در باب علم امام است. ۲ اين را مى دانيم كه ميان جامعه اماميه، در باب علم، اختلاف وجود داشته است. ۳ ابوالحسن على بن اسماعيل اشعرى (م 324ق) در بحث از نظريات اماميه در باب علم امام مى نويسد:

1.ر. ك: دلائل الإمامة، ص ۴۸۹ ـ ۴۹۷ ؛ كمال الدين، ج ۱، ص ۴۱۷ ؛ الغيبة، ص ۲۰۸ ـ ۲۱۴.

2.در مورد اصطلاح «علم البلايا و المنايا»، ر. ك: الكافى، ج ۱، ص ۱۹۷، ۱۹۸، ۲۲۳، ۴۸۴ و ج ۴، ص ۱۵۴. اصطلاح مشابه ديگر در اشاره به اين مفهوم، عبارت «يعلمون ما كان و ما هو كائن» است. (ر. ك: اشعرى، مقالات الإسلاميين، على بن اسماعيل الأشعرى، ص ۱۰ (درباره پيروان ابوالخطاب).

3.ابوالحسن اشعرى نيز به اختلاف شيعيان درباره علم امام به هنگام امامت امام جواد(ع) اشاره كرده است، ر.ك: مقالات الاسلاميين، ص ۳۰ ـ ۳۱.

صفحه از 247