نكاتی در باره اهمیت آثار شيخ صدوق - صفحه 211

آنها اين بود كه باب وحى از همه جهت، بسته است و الهام ؛ نوعى وحى است (لأنّ الوحى من جميع جهاته و فنونه منقطع بعد النبى بإجماع الأُمة). از نظر اين گروه، امام، دانش خود را با مطالعه كتاب هاى ائمه پيشين و اجتهاد به دست مى آورد. از قائلان اين نظر به يونس بن عبدالرحمان اشاره شده است.
4. دسته ديگر، معتقدند كه علم امام به الهام و ملك محدّث دريافت مى شود. اين گروه به آنچه كه در زمان انبياى گذشته رخ داده، استناد كرده اند. ۱
اين را مى دانيم كه پدر فضل بن شاذان (م 260 ق) از شاگردان يونس بن عبدالرحمان بوده است. ۲
از طرف ديگر، عبارتى در كتاب الإيضاح فضل بن شاذان وجود دارد كه در آن، علم يافتن امام به روش الهام، رد شده و طريق فراگيرى دانش ائمه را خواندن كتاب هاى امامان پيشين دانسته است. ۳ كشّى نيز ظاهراً از طرفداران همين نظر بوده است و معتقدان به الهام را غالى مى دانسته و به همين جهت، رهنى را كه به الهام ائمه اعتقاد داشته، از جمله غلات ذكر كرده است.

شيخ صدوق و مهاجرت به شهر رى

مهاجرت شيخ صدوق به شهر رى و اهمّيتى كه اين مسئله در تاريخ تحوّل فكرى شيخ صدوق داشته، تا به حال، مورد توجّه خاصّ محقّقان قرار نگرفته است. ۴ درباره زمان

1.المقالات والفرق، سعد بن عبداللّه الأشعرى، ص ۹۶ ـ ۹۹.

2.رجال النجاشى، ص ۳۰۶. درباره يونس بن عبدالرحمان ر. ك: همان، ص ۴۴۶ ـ ۴۴۸.

3.الايضاح، تحقيق: مير جلال الدين محدّث اُرمَوى (تهران، ۱۳۶۳ش)، ص ۴۴۶ ـ ۴۶۲. در مورد اين عقيده، همچنين ر. ك: المقنع في الغيبة، السيّد المرتضى، ص ۸۴ ـ ۸۵.

4.در ميان منابع، تنها ابو حيّان توحيدى كه در سال ۳۵۸ق، در رى بوده، نكات پراكنده اى درباره صدوق آورده است. توحيدى از محدوديت صاحب بن عبّاد بر محدّثان، از جمله شيخ صدوق، خبر داده و نوشته است: «و هل شاع القول بتكافؤ الأدلّة في هذه الناحية و كثر المراء و الجدل و الشك إلاّ في أيّامه؟ (أيام صاحب بن عباد) لأنّه منع أهل القصص من القصص و الذكر والزجر والمواعظ والرقائق و منع من رواية الحديث و قال: الحديث حشو و تفسير القرآن و نشر التأويل و سماع قول الصحابة و التابعين و ما يغنى به من الحلال و الحرام و يتعلّق بجلائل الأحكام و طردهم و نفاهم منهم... ابن بابويه... و اجلس النجار ليجتدع الديلم بالزيديه و يزعم أنّه على مقالة زيد بن على و رأيه و دينه و مذهبه». ( مثالب الوزيرين، تحقيق: ابراهيم الكيلانى، دمشق، ۱۹۶۱م، ص ۱۱۶ ـ ۱۱۷). اشاره ديگر، درباره بحث تحريف قرآن است (ر. ك: همان، ص ۱۶۸ ـ ۱۶۹).

صفحه از 247