نكاتی در باره اهمیت آثار شيخ صدوق - صفحه 216

از راويان اماميه از هارون بن موسى تلعكبرى، از مؤلّف، روايت كرده است.
اهمّيت كتاب التوحيد صدوق در اين ميان، اين است كه در بردارنده بيش از پنجاه روايت از كتاب الجبر و الاستطاعه ى ابن عون است. به عبارت ديگر، شيخ صدوق، رواياتى از كتاب ابن عون را تخريج و در كتاب التوحيد به نقل از مشايخ خود و راويان آثار ابن عون، نقل كرده است. ۱ شيخ صدوق، روايات خود از ابن عون را از چهار راوى كتاب وى، يعنى: على بن احمد بن محمّد بن عمران دقّاق. ۲ محمّد بن احمد سنانى، ۳ محمّد بن موسى بن متوكّل، ۴ و حسين بن ابراهيم بن احمد بن هشام مكتب ۵ نقل كرده است. شيخ صدوق در التوحيد خود، از مصادر كهن تر ديگرى نيز بهره جسته است. به عنوان نمونه، مى توان از تفسير منسوب به امام حسن عسكرى(ع) و تفسير ابوالجارود زياد بن منذر ۶ نام برد. ۷

1.شيخ صدوق در جايى از التوحيد (ص ۱۷۲) مى نويسد: «حدّثنا محمّد بن أحمد السنائى و الحسين بن ابراهيم بن أحمد بن هشام المكتب و على بن أحمد بن محمّد بن عمران ـ رضى اللّه عنهم ـ قالوا: حدّثنا محمّد بن أبي عبداللّه الكوفى... ». شاهد ديگر بر تخريج روايات ابن عون، اين گفته شيخ صدوق است كه بعد از نقل حديثى گفته است: «و قد روى لى من طريق أبي الحسين الأسدى ـ رضى اللّه عنه ـ... » (التوحيد، ص ۳۳۶).

2.التوحيد، ص ۴۱ ـ ۴۴، ۴۸ ـ ۶۷، ۹۹ ـ ۱۰۰، ۱۰۷ ـ ۱۰۸، ۱۱۳ ـ ۱۱۵، ۱۱۷، ۱۳۴، ۱۳۸، ۱۳۹ ـ ۱۴۰، ۱۴۶، ۱۵۱ ـ ۱۵۴، ۱۶۴، ۱۶۶، ۱۷۱، ۱۷۲، ۱۷۸ ـ ۱۷۹، ۱۸۴، ۱۹۲ ـ ۱۹۴، ۲۲۴ ـ ۲۲۵، ۲۸۴، ۲۹۰، ۳۰۸ ـ ۳۰۹، ۳۱۹ ـ ۳۲۰، ۳۲۱ ـ ۳۲۴، ۳۶۲، ۳۸۲، ۴۰۲ ـ ۴۰۳ و ۴۵۷ ـ ۴۵۸.

3.التوحيد، ص ۲۰، ۹۶، ۱۸۳ ـ ۱۸۴ و ۴۰۳.

4.همان، ص ۱۹، ۲۵ و ۲۸۰.

5.همان، ص ۹۵، ۲۲۴ و ۲۸۹.

6.مادلونگ در دائرة المعارف ايرانيكا، ذيل مدخل «ابو الجارود زياد بن منذر» (ج ۱، ص ۳۲۷ ـ ۳۲۸) نوشته است: «ابوالجارود زياد بن منذر بن زياد هَمدانى خارفى، فقيه شيعى كوفى و رهبر گروه قديمى زيديه بود كه بعد از وى، «جاروديه» ناميده شدند. نسب خارفى، به خارف، تيره اى از قبيله همْدان برمى گردد كه در كوفه نضج گرفتند و در حركت مختار وى را حمايت كردند. تلفّظ ديگر القاب وى كه در منابع آمده، «الحوفى» يا «الحرقى» مشخّص نيست و ظاهراً تصحيف خارفى است. شيخ طوسى، ابوالجارود را از موالى (آزاد شدگان) ياد كرده است. ديگر القاب وى كه در منبع آمده، يعنى «العبدى»، «الثقفى»، «النهدى» و «الخراسانى» است كه احتمالاً نادرست اند. در وثاقت گفته ابن نديم كه از وى به «ابوالنجم» ياد كرده نيز ترديد وجود دارد. ابوالجارود، از هنگام تولّد، نابينا بوده است. بر اساس تاريخ وفات اساتيد و مشايخ وى كه از ميان آنها مى توان به اصبغ بن نباته، ابو برده و حسن بصرى اشاره كرد، مى توان تاريخ تولّد وى را حدود سال ۸۰ ق (۶۹۹م) دانست. طوسى از ابوالجارود با لقب «تابعى» ياد كرده كه ظاهراً به دليل روايت وى از ابو طفيل عامر بن واثله از آخرين صحابيان پيامبر خدا و (م بين ۱۰۰ ق / ۷۱۸ م ـ ۱۱۰ ق / ۷۲۸م) باشد. ابوالجارود از ياران برجسته امام محمّد باقر(ع) (م ح ۱۱۷ ق / ۷۳۵م) است كه بعدها به ابوالجارود، لقب «سرحوب» (شيطان ساكن در دريا)، بنا بر نقل منابع امامى داده است كه ظاهراً جعلى و ساخته راويان امامى در بعد است. وى در قيام زيد بن على در سال ۱۲۲ق / ۷۴۰م، حضور داشت و نبايد وى را با فرد هم نامش زيادِ نهدى اشتباه كرد. به نوشته محمّد بن اسماعيل بخارى، ابوالجارود، بعد از ۱۵۰ق / ۷۶۶م، در گذشته است و ذهبى در تاريخ الإسلام، وفات وى را بين سال هاى ۱۴۰ ق / ۷۵۷م تا ۱۵۰ ق / ۷۶۷م، دانسته است. اثر مشهور وى، تفسير قرآن بوده كه به تفسير الباقر نيز مشهور بوده است. بخشى از اين تفسير را على بن ابراهيم بن هاشم قمى (زنده به سال ۳۰۷ق) در تفسير خود، آورده است. ديدگاه هاى كلامى ابوالجارود در اين تفسير، جبرى و سازگار با نظريات ضدّ معتزلى زيديه نخستين است».

7.در رجال النجاشى، (ص ۱۷۰) در ضمن آثار ابوالجارود به كتاب تفسير القرآن و رواه عن أبي جعفر(ع) اشاره شده است. ابوالجارود، در اين تفسير، رواياتى از امام باقر(ع) را گردآورى كرده است. نجاشى در ادامه، سلسله سند روايت اين كتاب را به روايت جمعى از اماميه از احمد بن محمّد بن سعيد، معروف به ابن عقده (م ۳۳۳ق) از جعفر بن عبداللّه محمدى (زنده به سال ۲۶۹ق) از ابو سهل كثير بن عيّاش قطان از ابوالجارود ذكر كرده است. شيخ طوسى نيز در الفهرست (ص ۱۳۱ ـ ۱۳۲) درباره تفسير ابوالجارود نوشته است: «واخبرنا بالتفسير أحمد بن عبدون، عن أبي بكر [أحمد بن عبداللّه ]الدورى. [در مورد وى ر. ك: رجال النجاشى، ص ۸۵]، عن ابن عقده... ». شيخ صدوق از تفسير ابوالجارود، گاه به نقل از على بن حاتم نوفلى (الأمالى، ص ۱۲۴) و در مواردى به نقل از محمّد بن ابراهيم طالقانى از ابن عقده، به همان سلسله سند ياد شده، نقل قول كرده است (ر. ك: الأمالى، ص ۳۱۶ ؛ التوحيد، ص ۲۳۶ ؛ معانى الأخبار، ص ۴۵). جعفر بن عبداللّه محمّدى از مشايخ حديثى ابن عقده است. (ر. ك: كتاب الرجال، نجاشى، ص ۲۰، ۱۲۹، ۱۳۷، ۱۷۰، ۱۹۴، ۲۲۴، ۲۵۲، ۲۸۰، ۳۰۰، ۳۲۲، ۴۱۱، ۴۲۱ و ۴۴۳. نيز ر. ك: الأمالى، الصدوق، ص ۵۴). شيخ طوسى در بخش «من لم يرو عن الأئمه» الرجال خود، به نماز خواندن محمّدى بر جنازه محمّد بن حسين صائغ در سال ۲۶۸ اشاره كرده است. الرجال، ص ۴۴۱. نعمانى در كتاب الغيبة (ص ۲۷، ۲۰۸، ۲۱۱ و ۳۲۴) به سماع ابن عقده از اثر مكتوب محمّدى در سال ۲۶۹ (ظاهراً در كوفه) اشاره كرده است. نام محمّدى در سلسله روايات شيعى فراوان آمده است. ابن عقده، خطبه اى از حضرت امير(ع) را در مدينه به روايت محمّدى نقل كرده است (الكافى، ج ۸، ص ۶۳ ـ ۶۶). شيخ طوسى، بخشى از يكى از خطبه هاى حضرت امير(ع) در فضيلت جهاد را در التهذيب (ج ۶، ص ۱۲۳ ـ ۱۲۴) نيز آورده است. از مصادر اهل سنّت، نام محمّدى در چند سلسله حديث از جمله در تاريخ بغداد (ج ۱، ص ۲۱۳)، تاريخ مدينه دمشق (ج ۱، ص ۲۱۳ و ج ۴۲، ص ۵۰، ۱۴۶، ۴۸۷ و ج ۶۱، ص ۳۲۴) آمده است. در مدخل «ابن عقده» در دائرة المعارف بزرگ اسلامى (ج ۴، ص ۳۱۸ ـ ۳۲۰) به اين استاد ابن عقده، با وجود كثرت نقل از وى، هيچ اشاره اى نشده است. همچنين از روايت تفسير ابوالجارود توسط ابن عقده به روايت محمدى نيز سخنى به ميان نيامده است. درباره تفسير ابوالجارود، ر. ك: Meir M. Bar - Asher, op. cit, pp. ۴۶, ۴۸ - ۵۶; «نقش شيعيان و خوارج در كلام پيش از اماميه» در مكتب ها و فرقه هاى اسلامى در سده هاى ميانه، ويلفرد مادلونگ، ترجمه: جواد قاسمى، مشهد، ۱۳۷۵، ص ۱۵۱، پى نوشت يك ؛ «حاكم حسكانى و تفاسير كمن اماميه»، محمدكاظم رحمتى (كتاب ماه دين، ش ۶۳ ـ ۶۴، دى ريمن ۱۲۸۱، ص ۸۷، پى نوشت ۹) ؛ كتاب خانه ابن طاووس، اتان كلبرگ، ص ۵۳۳.

صفحه از 247