نكاتی در باره اهمیت آثار شيخ صدوق - صفحه 236

ديگر آثارى كه شيخ صدوق از آنها نقل قول كرده، فهرستوار چنين است: كتاب سليم بن قيس هلالى (ص 294 ـ 301، 306 ـ 311، 441 ـ 442) ؛ المعمرين والوصايا، نوشته ابو حاتم سجستانى (م 250ق) (ص 581) ؛ الأمثال ابو عبيد قاسم بن سلام هروى (ص 274، 279).
از آثار محمّد بن بحر رُهَنى شيبانى چند نقل قول آمده است ۱ كه با تطابق فهرست اسامى كتاب هاى وى شايد بتوان حدس زد كه شيخ صدوق، از كدام يك از كتاب هاى وى، روايت نقل كرده است (ص 276 ـ 281، 386 ـ 390، 445، 452، 481 ـ 492).
احتمالاً شيخ صدوق از منابع مكتوب ديگرى نيز بهره برده است كه با بررسى اسناد كتاب وى بتوان به نام آنها پى برد.
كتاب كمال الدين، همچنين شامل اخبارى از درگيرى ميان اماميه و نصيريه است كه در ايّام شيخ صدوق، رهبرى آنها را حسين بن حمدان خصيبى بر عهده داشته است (ص 485). پيروان محمّد بن نصير، خود را ميراث دار ابوالخطاب مى دانسته اند. ۲ بر اساس بخش هايى چاپ نشده از كتاب الهداية الكبرى مى توانيم به ارتباط پيروان

1.شيخ صدوق (م ۳۸۱ق) از اين عالم امامى به كرّات نقل قول كرده است (ر. ك: كتاب من لا يحضره الفقيه، ج ۳، ص ۱۰۶ ـ ۱۰۹ ؛ علل الشرائع، ج ۱، ص ۲۰ ـ ۲۷، ۲۱۲ ـ ۲۲۰ ؛ معانى الأخبار، ص ۹۱ ـ ۹۲. حسكانى در شواهد التنزيل (ج ۲، ص ۱۶۲) نقلى از رهنى آورده است.

2.در متن توقيع آمده است: «ابوالخطاب محمّد بن ابى زينب و يارانش ملعون اند. با آنها مجالست مكن كه من و پدرانم از آنها بيزاريم». آقابزرگ تهرانى به نقل از تاريخ العلويين محمّد امين بن على غالب طويل نوشته است: «علويين، پيروان محمّد بن نصير نميرى، جملگى از شيعيان دوازده امامى و قائل به امامت حجّة بن حسن عسكرى(ع) هستند. آنها نيابت نوّاب اربعه را منكرند و مى گويند: باب امام دوازدهم ابو شعيب محمّد بن نصير نميرى و بعد از وى، ابو محمّد عبداللّه بن جنان جنبلايى (۲۳۵ ـ ۲۸۷ق) و حسين بن حمدان خصيبى (م ۳۵۸ق) است». (الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج ۳، ص ۲۶۸). يكى ديگر از متون نصيريه، أم الكتاب است كه در آن بر مقام ارجمند ابوالخطاب تصريح شده است (ر. ك: «ام الكتاب»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامى، نوشته على اشرف صادقى). در اثر نصيرى قرن چهارم، يعنى كتاب الهفت الشريف (چاپ مصطفى غالب، ۱۹۶۴م، ص ۱۲۴) نيز درباره ابوالخطاب آمده است: «قال المفضّل: يا مولاى! هل كان مع الحسين يومئذ من المؤمنين الموحدين أحد؟ قال الصادق كان معه مؤمن موحّد و ستراه معنا. قال و حضر ابوالخطاب، فقلت: أسمع يا أبا الخطاب! ما يقول مولاى الصادق؟ فقال أبو الخطّاب: نعم كنت أنا معه». در مورد ديدگاه اماميه درباره ابوالخطاب، ر. ك: أصل زيد النرسى، ص ۴۶ ـ ۴۷.

صفحه از 247