نگاهي به «مقتل الحسين(ع) به روايت شيخ صدوق» - صفحه 284

ياد مى كند. ضمن آن كه از «حريم مرقد مطهّر» و «در قداست حرم مقدس» سخن مى گويد، در آداب ؛ پاداش ها ؛ ميقات ها و موقف هاى زيارت ها، روايت ها در سينه دارد كه انسان را به انديشه و پژوهش فرامى خواند كه اين همه توصيه و تشويق به زيارت و آن همه تعظيم و تكريم از مظلوميّت چگونه و چرا است كه ما با پى نوشتى در پايان فصل، تا حدودى در تفصيل و تفسير آن كوشيده ايم. ۱
فصل هشتم «عاشورا و موعود منتقم» نام گرفته است كه از «پيوند معصوميّت ؛ مظلوميت و معنويّت» اشارت ها در اعرابِ احاديث و روايات نهفته دارد كه باورمندانِ انديشه ور را به درايت و دقّت مى طلبد و مظلومان را در عين اين كه از خشونت و خون ريزى به بهانه انتقام به بهاى خونِ مظلومِ امامِ مظلومان(ع) برحذر مى دارد، آنان را به ظهورِ «منتقم موعود و معصوم» اميدوار مى كند.
* كتاب مقتل الحسين(ع) به روايت شيخ صدوق، نزديك به يك سال است كه منتشر شده است و اينك در اين مقال، با آوردن بخشى از مقدمه آن ـ البته پس از بازبينى و ويرايش مجدّد ـ گردآورنده و مصححِ مقتل خود به اختصار آن را مى شناساند و از خوانندگان مجله وزين علوم الحديث بويژه آنان كه در حوزه عاشوراپژوهى و مقتل مأثور (عاشورا در متون روايى) كار كرده اند انتظار دارد كه مقتل الحسين(ع) را نقد و بررسى كنند و نقاط و نكات ضعف و قوّت آن به صورت منصفانه، ـ نه با يك سو نگرى و تنگ نظرانه ـ نشان دهند تا در چاپ هاى بعدى به كار گرفته شود كه گفته اند همه چيز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشده اند. و به قول استاد محمدتقى جعفرى ـ رحمه اللّه ـ: «تا آخرين نفر از اولاد بنى آدم از مادر زاده نشده باشد و آخرين رأى و نظر خود را نگفته باشد نمى توان گفت كه سخن سرآمده و ديگر حرفى نيست». آرى:

تا قيامت مى توان از عشق گفتتو مگو مضمون نابى نيست، هست

1.همان، ص ۲۸۳ ـ ۲۸۲.

صفحه از 281