اين دو كه يكى پسنديده است و مقبول و ديگرى ناپسند و مردود، همواره و در هميشه تاريخ زندگى انسان ها وجود داشته و اينك نيز با وسعت و تنوع بيشترى وجود دارد، بايد ديد ملاك ها و معيارهاى بازشناشى سره از ناسره در اين موارد كدام است؟ اين سؤال ما را به اهمّيت و ظرافت پرداختن به موضوعى تحت عنوان حق و باطل رهنمون مى سازد و تحقيق و بررسى پيرامون ابعاد مختلف آن را ضرورى مى نماياند.
نگارنده در رساله خود سعى بر اين دارد تا به زعم خود در زمانى كه تمامى مفاهيم و اصطلاحات معنى خود را از دست داده و همه ارزش هاى والاى انسانى دستخوش تاراج و سوء برداشت گرديده نقاب از چهره پرفروغ و الهام بخش حق و حقيقت به كنارى زند و چشمان منتظر را به ديدار آن روشنى بخشد.
اين رساله داراى شش فصل مى باشد، فصل اوّل با عنوان حق چيست، باطل كدامست؟ نخست به بيان معناى لغوى حق و باطل پرداخته، سپس موارد استعمال حق و باطل در قرآن و احاديث را بيان نموده است در بخش سوم اين فصل نيز معنى اخلاقى حق و باطل را در علم اخلاق بازبينى و بررسى كرده است، بخش ديگر اين فصل به توضيح معنى عرفانى حق و باطل مربوط شده كه حق در عفران به چه معناست و باطل چگونه استعمالى دارد.
نگارنده در بخش پنجم اين فصل معنى حقوقى و اصطلاحى حق و باطل را توضيح داده و به تناسب نگارش دارد بر تعريف حقوق و مكاتيب حقوقى، در بخش ديگر نيز حق و صدق منطقى از مباحث مورد نظر ايشان بوده و مطابقتى بين حق و صدق منطقى داشته و به اين نتيجه رسيده كه از نظر اصلاح منطقى و فلسفى كه در باب شناخت عنوان مى گردد، صدق به معنى حق و حقيقت به كار برده مى شود، و مراد از آن مطابقت انديشه و تصور با عالم واقع يا نفس الامر كه خود مراتبى از واقع شمرده مى شود، مى باشد. فصل دوم درباره معيار را حق و باطل است، اين فصل نيز با عناوينى چون لزوم بازشناسى حق از باطل، معيارهاى حق و باطل را در اديان و جوامع بدوى، معيارهاى حق و باطل در اديان غير الهى (مثل آيين بودا، آيين جاين و ساير اديان هندى)، معيارهاى حق و باطل در مكاتب