نقدي بر مقاله«بررسي سند چند حديث مشهور» - صفحه 129

از مصاديق تطبيق نادرست، مقاله «بررسى سند چند حديث مشهور» ۱ است كه نويسنده در آن از سند چند حديث مشهور بحث كرده است. با خواندن اين مقاله از ناشايسته هايى كه از سوى نويسنده، تحقيق ناميده شده به حيرت فرو رفتم و به آينده اى چشم دوختم كه شيوه پيش گرفته نويسنده، در تحقيق و تنقيح تراث، همين شيوه باشد ؛ بدان سبب كه او خواسته تا مقاله اش مقدمه اى براى تلاشى دامن گستر و فراگير در تمامى عرصه هاى فرهنگ باشد. ۲
در هر حال، آنچه وظيفه ماست، اين است كه به مناقشه در شيوه استدلال او برخاسته و اشتباه هاى او را در مقاله اش يادآور شويم.
شكى نيست كه پژوهشگر بايد در عرصه پژوهش و استدلال آزاد باشد ؛ اما اين آزادى نبايد به قيمت ناديده گرفتن ضوابط لازم الرعايه تمام شود. ركن اساسى يك پژوهش علمى پيروى آن از روش هاى صحيح است ؛ به گونه اى كه در آن، ضوابط مسلم علمى رعايت شود. اگر اين شيوه و اين ضوابط ناديده گرفته شود، آن بحث، ارزش علمى قابل ذكرى نخواهد داشت. به همين دليل، ابتدا به اشكالات عمومى در روش بحث پرداخته و در پى آن، به ايرادهاى اختصاصى مواردى كه نويسنده در مقاله اش ذكر كرده مى پردازم.
خواننده محترم بايد بداند كه هدف ما اثبات حديث بودن تمامى عبارات مورد اشاره نويسنده نيست و نيز قصد دفاع از نوشته و يا نويسنده خاصى نداريم، بلكه هدف، بيان

1.فصلنامه علوم حديث، ش ۳۰، ص ۱۱۴ (ما در ارجاعات آتى خود از آن به عنوان «علوم حديث» ياد خواهيم كرد). اين مقاله در مجله اصداء، ش ۱۵ ـ ۱۶ (رجب ـ ذى الحجه ۱۴۲۴ق) ـ كه از سوى جمعى از طلاب لبنانى منتشر مى شود ـ تحت عنوان «مشهورات لا اصل لها» به چاپ رسيد و مطالب آن با آنچه در فصلنامه علوم حديث نشر يافته يكى بود، جز آن كه نويسنده در اصداء درباره مشهور هفتمى نيز سخن گفته بود و مدعى شده بود كه اصلى ندارد و آن مشهور، دعاى «أسألك بفاطمة و أبيها و بعلها و بنيها والسر المستودع فيها» بود. من مقاله اى به نام «مشهورات لا اصل لها في الميزان» نوشتم و در آن، روش نويسنده را در استدلال مورد مناقشه قرار دادم و به اشتباهاتى كه در مقاله او يافتم، متعرض شدم. اين مقاله در مجله اصداء، ش ۱۷ ـ ۱۸ (محرم ـ رجب ۱۴۲۵ق) منتشر شد. از آنجا كه مقاله منتشر شده به فارسى، بخش پايانىِ مورد اِشاره را نداشت، مقاله خود را بر اساس آن سامان دادم.

2.علوم حديث، ص ۱۱۵.

صفحه از 165