نقدي بر مقاله«بررسي سند چند حديث مشهور» - صفحه 140

روشن است كه آيه اللّه خويى، شيخ بحرانى و صاحب مدارك در پذيرش روايت به نقل شهيد اكتفا كرده اند، اگرچه دو نفر اخير، با آيه اللّه خويى در مورد حكم به صحت آن حديث و جواز عمل به آن بر مبناى اعتماد به نقل شهيد اختلاف كرده اند؛ با اين كه اين روايت در هيچ يك از منابع روايى قبل از شهيد ـ چنان كه شيخ بحرانى و سيد خويى گفته اند ـ نيامده است و اگرچه اين دو در مورد اين كه اين حديث را شهيد اول يا شهيد ثانى نقل كرده است، اختلاف دارند.
شاهد پنجم. بحرانى در الحدائق مى گويد كه محقق در المعتبر و علامه در المنتهى روايتى را از معاوية بن عمار و ابن مسلم و حلبى نقل كرده اند. سپس مى گويد:
ظاهراً محقق، اين روايت را از اصولى كه نزدش بوده، نقل كرده و از طريقى ديگر، اين حديث به ما نرسيده است و همچنين مقدار كه او ناقل روايت است، براى ما كافى است. ۱
بايد گفت كه محقق، اين روايت را اين گونه نقل كرده است:
و من طريق الأصحاب ما رواه معاوية بن عمار، و ابن مسلم، والحلبى، قالوا.... ۲
اين عبارت، تأييدى است بر آنچه كه بحرانى نقل كرده و دلالت آن بر كلام بحرانى نيازى به توضيح بيشتر ندارد.
پوشيده نيست، اگرچه شيخ بحرانى از اخباريان است (كسانى كه دايره عملشان به اخبار به مقتضاى مبنايشان گسترده است)، ولى نسبت به دقت او در نقل روايات شكى نيست. او از آگاهان به فن حديث و از متبحران در آن بود؛ همان طور كه سيد خويى بارها بدان شهادت داده و گفته است:
از صاحب الحدائق عجيب است كه با وجود تبحرش در اخبار و تسلطش در آن، آنچه ما ذكر كرديم، بر او پوشيده مانده است. ۳

1.موسوعة السيد الخوئى، ج ۱۱، ص ۳۲۶.

2.الحدائق، ج ۸، ص ۲۳۷.

3.المعتبر، ج ۲، ص ۱۹۳.

صفحه از 165