نگاهي به يك نقد - صفحه 257

براى تخريب يك اثر يا اثرآفرين ساخته اند. آنان در اين امر آن چنان افراط كرده اند كه امروزه نقد در جامعه ما با نشان دادن نكات منفى و چشم پوشى از نكات مثبت و سازنده آن برابر شده. چنان كه اگر گفته شود فلان اثرْ نقد شده، آنچه به ذهن تبادر مى كند اين است كه آن اثر داراى اشكالات و ايرادات فراوان است و ارزش مطالعه ندارد. در حالى كه نقد نويسان حرفه اى نقدهاى اين چنينى را جدّى نمى گيرند و معتقدند هم بايد نقدنويس صادقانه حكايتگر تمام نماى آثار باشد و هم صاحب اثر، خالصانه كاستى ها و نارسايى هاى اثر خود را بپذيرد و در رفع آن بكوشد. ولى افسوس كه عده اى از ناقدان پافراتر نهاده، به بيان نكات منفى اثر بسنده نكرده، به روانكاوى صاحب اثر هم پرداخته اند و اگر اشكالى نيافته اند، به اشكال تراشى روى آورده، و حتى منتظر پاسخ نگارنده نمانده با شتابزدگى حكم نهايى را درباره نگاشته و نگارنده صادر نموده و اهل كتاب را از پيش داورى ها و تحليل هاى خيالى و ايرادهاى ساده و برداشت هاى ساده دلانه خود بهره مند نموده اند.
حال، فرصت آن نيست كه به علل پيدا و پنهان اين گونه نقدها بپردازيم و اين چنين نقدها را نقد نماييم. اميداوريم روزى فرا رسد كه نقدهاى صادقانه و منصفانه و واقع بينانه، فراگير گردد و نقدنويسى در جهت ارتقاى كتاب ها انجام پذيرد و فرهنگ درست گويى، جايگزين درشت گويى و بهسازى جايگزين جوسازى گردد تا جامعه فرهنگى از دستاوردهاى شيرين آن برخوردار شود.
ناقد محترم، جناب آقاى غلامعلى بسيار تلاش كرده كه نقد خود را دلسوزانه و مؤدبانه جلوده دهد، ولى به علّت بدبينى شديد و ذهنيّت خاصى كه نسبت به ترجمه و مترجم داشته و تازه كار بودن در امر نقد نيز مزيد بر آن شده تا در اين مسأله موفق نشود. لذا به جاى ارائه اشكالات، به اشكال تراشى پرداخته و اگر اشكال جزئى وجود داشته، آن چنان آن را بزرگ جلوه داده كه همه محاسن و امتيازات كتاب، تحت الشعاع قرار گرفته است و نقد خود را به اهانت و تحقير آميخته و از طريق ادب خارج شده است. البته بنده برخود جايز نمى دانم كه مقابله به مثل نمايم و به شيوه ايشان پاسخ گويم و از

صفحه از 273