نگاهي به يك نقد - صفحه 258

خوانندگان فهيم مى خواهم بعد از مطالعه پاسخ ها خود قضاوت نمايند كه چه كسى مى خواهد دسترنج ديگران را بر باد دهد. قبل از تقديم پاسخ ها توجّه عزيزان را به اين نكته ارزشمند ـكه آيت اللّه رضا استادى در خصوص وضعيّت نقدنويسى فرموده اندـ معطوف مى دارم:
«هر كس توى اين وادى بيفتد، خيلى طبيعى است كه احساس غرور كند... كسى با زحمت بسيار در مدّت دو سه سال و گاه بيشتر كتابى مى نويسد. آن وقت، ديگرى ظرف يك هفته، بيست ايراد بر اثر او مى گيرد و احساس غرور مى كند! اين غرور باعث مى شود انسان توى اين وادى بيشتر هوس كند، تا وقتى كه خودش گرفتار شود، يعنى خودش مؤلف شود. بعد مى بيند زحمت چند ساله اش را كسى به نام منتقد با چند اشكال درست و نادرست به باد داده و حيثيّت او را همه جا برده است. اينجاست كه عقب مى زند.1
پس از اين مقدمه ـكه طرح آن را لازم تر از اصل پاسخ مى دانستم ـ اينك ايرادهاى منتقد محترم را بررسى مى كنم.
نخستين انتقاد ناقد محترم كه بسيار ذهن ايشان را آشفته ساخته بطورى كه چندبار به تكرار آن پرداخته اين است كه چرا مترجم از عنوان «تحقيق» استفاده كرده بى آن كه منابع تحقيقى خود را معرفى نمايد.
در پاسخ ايشان بايد گفت كه اگر ناقد محترم، نگرش بدبينانه اى به ترجمه و مترجم نداشتند و مقدارى هم با مراحل نشر كتاب آشنا بودند به راحتى به علّت آن پى مى بردند و به عنوان يك اشكال اساسى مطرح نمى ساختند؛ زيرا عنوان «تحقيق» در روى جلد كتاب و روكش آن نيامده، بلكه فقط در شناسنامه و داخل كتاب آمده و همين تفاوت، بخصوص اين كه جلد و روكش كتاب اهميتش بيشتر است، ايشان را به راحتى به اين امر رهنمون مى كرد تا دنبال يك توجيه صحيح و منطقى برآيد و از شيوه نقد نويسى علمى دور نيفتد؛ چرا كه يكى از مراحل نشر، «نظارت بر چاپ» است و اين كار بر عهده ناظر بوده است.

صفحه از 273