۱۱۸۹.الغارات ـ به نقل از ابو مطر ـ :على عليه السلام به بازار كرباس فروشان آمد و به مردى خوش سيما برخورد و به او فرمود: «اى مرد! دو جامه به ارزش پنج درهم دارى؟» .
مرد از جا جست و گفت: بله، اى امير مؤمنان!
چون مرد ، امام عليه السلام را شناخت ، ايشان او را رها كرد و رفت و نزد جوانى ايستاد و فرمود : «اى جوان! دو جامه به ارزش پنج درهم دارى؟» .
گفت: آرى، دو جامه دارم . يكى از آنها بهتر از ديگرى است : يكى به سه درهم و ديگرى به دو درهم.
امام عليه السلام فرمود: «هر دو را بياور». سپس فرمود: «اى قنبر! آن سه درهمى را تو بردار».
قنبر گفت: اى امير مؤمنان!، شما بدان سزاوارتريد . شما بالاى منبر مى رويد و براى مردم سخنرانى مى كنيد!
فرمود: «اى قنبر! تو جوان هستى و هوس جوانى دارى، و من از پروردگارم شرم دارم كه بر تو برترى بجويم؛ زيرا از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمايد: « از آنچه خود مى پوشيد ، به آنها بپوشانيد، و از آنچه خود مى خوريد ، به آنها بخورانيد ».
آن گاه امام عليه السلام پيراهن را پوشيد و دستش را از آستينش بيرون آورد و ديد از انگشتانش بلندتر است . [ به فروشنده ] فرمود: «اى جوان! اين اضافى را ببُر» و او آن را بريد.
جوان گفت: اى پيرمرد! بده آستينت را سردوزى كنم.
فرمود: «رهايش كن، كه كار ، از اين ، شتابان تر است».
۱۱۹۰.المعجم الكبير ـ به نقل از اسماء بنت عميس ـ :روزى ، پيامبر خدا نزد فاطمه عليهاالسلام آمد و فرمود : «پسرانم كجايند؟» و مقصودش حسن و حسين بود.
فاطمه عليهاالسلام گفت: امروز چيزى در خانه براى خوردن نداشتيم ، و على گفت: من آن دو را بيرون مى برم؛ زيرا مى ترسم كه گريه كنند و تو ، چيزى ندارى . و پيش فلان يهودى رفت.
پيامبر صلى الله عليه و آله به دنبال على عليه السلام رفت. ديد كه حسن و حسين ، در پاى درخت خرمايى بازى مى كنند و جلوى آنها مقدارى خرماست. به على عليه السلام فرمود: «اى على! نمى خواهى پيش از آن كه هوا گرم تر شود و پسرانم اذيّت شوند ، آنها را به خانه برگردانى؟» .
على عليه السلام گفت: امروز صبح ، چيزى در خانه نداشتيم. اى پيامبر خدا! اگر اندكى بنشينيد ، من مقدارى خرما براى فاطمه جمع مى كنم.
پيامبر صلى الله عليه و آله نشست ، تا آن كه مقدارى خرما براى فاطمه جمع شد. على عليه السلام ، آنها را در كيسه اش ريخت و به راه افتاد. پيامبر صلى الله عليه و آله يكى از بچه ها را به دوش گرفت و على عليه السلام نيز ، ديگرى را و آنها را به خانه بردند .