كند. بنابراين ، عقل شما يا به وسيله چشم ، خدا را ديده يا به وسيله گوش ، آوازش را شنيده و يا به وسيله حواس ديگر ، او را درك كرده است .
۰.امام عليه السلام :پيش از اين كه وارد بحث شويم ، يك سوال از تو مى كنم . تو منكِر خدا هستى و من معترف به وجود او. ناچار ، يكى از ما راست مى گويد و ديگرى دروغ . آيا فرض ديگرى هم هست؟
طبيب : نه .
۰.امام عليه السلام :اگر در واقع ، عقيده تو درست باشد ، آيا من خطرى در پيش دارم؟
طبيب : نه .
۰.امام عليه السلام :اگر در واقع ، عقيده من درست باشد آيا اين طور نيست كه من قطعا هيچ خطرى در پيش ندارم و [ اين تويى كه ]با انكار خدا ، هلاكت و بدبختى گريبانگيرت شده است؟
طبيب : چرا .
۰.امام عليه السلام :بنابراين ، كدام يك از ما دورانديش تر و به نجات نزديك تريم؟
طبيب : تو؛ ولى عقيده تو به وجود خدا بر اساس ادّعا و ترديد است ، به خلاف عقيده من به نبودن خدا كه بر علم و يقين ، استوار است؛ زيرا هر چيزى كه با حواس پنجگانه قابل درك نباشد ، وجود ندارد و خدا با هيچ يك از اين حواس ، قابل درك نيست .