نامگذارى ، اشتباه مى نمايى و نام خدار ا هليله مى گذارى و اگر دقت كنى ، مى فهمى كه هليله كمتر از آن است كه بتواند خود را بيافريند و ناتوان تر از آن كه بتواند مدبّر خود باشد .
طبيب ـ كه خود را از پاسخْ ناتوان ديد ، گفت ـ : آيا جز اين ، دليل ديگرى هم دارى؟
۰.امام عليه السلام :آرى. بر اساس گفته تو ، بايد هليله بتواند طرّاح و سازنده خود باشد و بايد بداند كه چگونه خود را بسازد. بنابراين ، چرا خود را كوچك و ناتوان و ناقص ساخت و چرا از شكسته شدنش امتناع نمى كند و مانع از خوردن خود نمى شود؟
چرا خود را پست ، قابل خوردن ، تلخ ، بد شكل ، بى طراوت و خشك ساخت؟
طبيب : چون بيش از اين ، قدرت نداشت و يا قدرت داشت ، ولى مايل بود خود را اين طور بسازد.
۰.امام عليه السلام :بگو ببينم چه وقتى اين هليله خود را ساخته و به تدبيرِ وجود خود پرداخته است؟ آيا پيش از اين كه وجود پيدا كند ، يا پس از به وجود آمدن؟
اگر بگويى : خود را پس از وجود يافتن آفريده ، كه اين سخن از روشن ترين محال هاست. چگونه مى شود هليله موجود و مصنوع باشد و سپس دوباره خود را بسازد؟ بنابراين ، نتيجه كلام تو ، اين مى شود كه يك هليله دو بار وجود پيدا كرده و ساخته شده است.