105
روح و ريحان ج1

سؤال عمرو بن عاص از حضرت امام حسن عليه‏السلام

و براى اثبات آنچه زحمت دادم از كتاب «مناقب ابن شهر آشوب مازندرانى» ۱ روايتى خوش دارم در آخر اين مقدمه بنويسم : عمرو عاص از حضرت امام حسن عليه‏السلامسؤال كرد : چرا اولاد ماها بيشتر است از اولاد شماها ؟ آن بزرگوار فرمودند :


بُغاثُ الطَيْرِ اَكْثَرُها فِراخاًوَاُمُّ الصَقْرِ مِقْلاةٌ نَزُورُ۲
و «بُغاث» مرغى است تيره رنگ مائل به غُبْره و كوچكتر از مردار خوار و لاش‏خوار و «مِقلاة» ناقه‏اى است كه يك فرزند بيش نياورد يا زنى است كه فرزندش نماند و بميرد چنانكه «نَزور» زنى ست كم اولاد ، و مراد از «صقر» باز شكارى است ، و از «فراخ» جوجه‏ها ۳ .
ملخّص از معنى اين بيت آن است كه : مرغ لاش‏خوار جوجه‏اش بسيار است و اين مرغ بدترين مرغهاست و كم صيد مى‏شود ، و مراد از صقر باز شكارى است كه كم اولاد است و اگر هم زياد باشد نمى‏ماند .
و از اين بيان اتّحاد معنى مِقلاة ونَزور معلوم است .
و قولى است : «مِقلاة» از «قَلى» مُشتق است و آن به كريمه « مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى »۴

1.مناقب ابن شهر آشوب ۳/۲۲۳ ، تتمه حديث نيز سؤال و جوابهاى جالبى است كه قابل ملاحظه و مراجعه است .

2.امام عليه‏السلام در كلام خود استشهاد فرموده به بيت زيباى عباس بن مرداس در قصيده‏اى كوتاه ( ۱۰ بيتى ) ، سه بيت پيشين بيت مذكور چنين است : ترى الرجل النحيف فَتَزْدَرِيهِوفى اثوابه اسدٌ مَزِيرُ ويعجبك الطَريرُ فَتَبْتَلِيهِفيُخلِف ظنّك الرجلُ الطَريرُ فما عِظَمُ الرجال لهم بفخرٍولكن فخرهم كَرَمٌ وخيرُ

3.بيت مذكور را خليل در كتاب العين ۷/۳۵۹ در ماده ( نزر ) و ابن منظور در لسان العرب ۲/۱۱۹ در ماده (بغث ) ذكر كرده‏اند .

4.ضحى : ۳ .


روح و ريحان ج1
104

عاشورا جناب سيّد الشّهداء عليه‏السلام فرمود ، و از اين جهت كمال و تمام قرب ساحت قدس حق تبارك و تعالى را به وى عنايت كردند .
و معنى آيه « لَن تَنَالُوا البِّرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ »۱ در حقّ آن بزرگوار صادق است ، و مراد از بِرّ در آيه مباركه يا قرب است يا رضاى حق يا درجه اعلى عليّين و آيه وافيه « يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِى إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً »۲ نيز شهادت بر مراد مى‏دهد .
خلاصه ، انبياء عظام در قلّت اولاد مانند بعضى از ائمّه انام و عَدَمِ اولاد مشهورند ، پس نبايد به ايشان كه خاصّان از بندگانند ملامت نمود بلكه در وجدان اولاد اضطراب و تزلزلشان زيادتر از فقدانشان بوده براى آنكه مبادا سبب شوند در انقلابِ توجّه از مبدأ و التفات به حضرت احديّت .
چنانكه در حين تحرير خاطر آوردم حديثى را كه در كتاب مستطاب «روضه كافى» منقول است : شخصى گفت : حضرت صادق عليه‏السلام فرزندى خردسال داشتند و كمال ميل را به وى اظهار مى‏فرمودند . آن طفل مريض شد به عيادت و استفسار حالش به درب خانه آن جناب آمدم ، ديدم حضرت صادق عليه‏السلام به درب خانه نشسته است و كمال اضطراب دارد به نحوى كه من گمان كردم آن طفل از دنيا رحلت نموده است . بعد از چندى وارد خانه شدند و بيرون آمدند در حالتى كه آثار سرور از جبين مبين آن سرور ظاهر بود ، گمان كردم حالت آن طفل به صحّت مبدّل شده است ، پس جويا شدم : فرمودند : اين طفل از دنيا رحلت نمود . عرض كردم : اين طفل وقتى كه وفات نكرده بود كمال اضطراب داشتيد و اكنون كمال آسودگى را داريد ؟ ! فرمودند : در آن وقت خائف بودم مبادا آنچه منافى رضاى حق است از من صادر شود ، الحال خود را در نهايت رضا و تسليم مشاهده مى‏نمايم .

1.آل عمران : ۹۲ .

2.فجر : ۲۷ ـ ۲۸ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 169823
صفحه از 433
پرینت  ارسال به