117
روح و ريحان ج1

مانند سائرين در دركات سجّين در صورتى كه گناه‏كار باشيد معذّب و معاقب مى‏شويد .
والاِّ فُزْتُمُ الْسِّيادَةَ وَالْأَصالَةَ بِاَسْرِها ، و اگر نه علماء اين امت كه بالنّسبة به شماها رعيّت‏اند به جهت نسبت روحانى مقدّمند چنانكه ابوالفتح مُوصلى كه پدرش غلام رومى بوده گفته است :


فَاِنْ اَصْبَحُ بِلا نَسَبٍفَعِلْمى فىِ الْوَرى نَسَبى۱
اگر من نسب ندارم علم من نسب من است .
و ايضاً گفته شده است :


اِنَّ الفَتى مَنْ يَقُولُ ها اَنا ذالَيْسَ الفَتى مَنْ يَقُولُ كانَ اَبى۲
پس به طريق قطع و يقين نسبت معنويّه روحانيّه از نسبت صُورى اشرف است چنانكه روح از جسد الطف .
پس بپرهيزيد و بترسيد از اينكه اسامى شريفه شما را از جريده ذوى القربى و آل و اهل البيت محو نمايند و بفرمايند : شما اقارب و اولاد پيغمبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نيستيد !
***

1.خطيب بغدادى در تاريخ بغداد ۱۱/۳۱ شعر را به عثمان بن جنى نسبت داده كه وى همان ابوالفتح موصلى نحوى لغوى صاحب «سر صناعة الاعراب» و جز آن مى‏باشد . همچنين رجوع شود به : البداية والنهاية ۱۱/۳۷۹ .

2.ابن كثير در البداية والنهاية ۱۱/۱۱۷ اين بيت را بدون انتساب به شعرى با عنوان «قال آخر» بيان كرده ، و بيت پيشين آنرا چنين نگاشته : حسبى فخار وشيمتى ادبىولست من هاشم ولا العرب محدث قمى نيز شعر بالا را بدون انتساب در الكنى والالقاب ۱/۲۷۹ مذكور داشته و سپس مى‏گويد : وقال الفارسى : جائى كه بزرگ بايدت بودفرزندى كس نداردت سود چون شير به خود سپه شكن باشفرزند خصال خويشتن باش


روح و ريحان ج1
116

اَطَاعَهُ وَلَوْ كانَ عَبْداً حَبَشِيَّاً وَخَلَقَ النّارَ لِمَنْ عَصاهُ وَلَوْ كانَ سَيِّداً قُرَشيّاً» ۱ .
و قال اللّه‏ تعالى : « فَإِذَا نُفِخَ فِى الصُّورِ فَلاَ أَنسَابَ بَيْنَهُمْ »۲ .
و شاعرى گفته است :


قطع نظر كنيد زفرزند ناخلفعضوى كه فاسد است سزايش بريدن است
پس عضوى كه فاسد باشد و موجب فساد اعضاء ديگر گرديد ناچار او را بايد بريد .
پس مضمون آيه « مَن ذَا الَّذِى يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ »۳ كجا مى‏رود ؟ !
بيت


اگر خداى نباشد زبنده‏اى خوشنودشفاعت همه پيغمبران ندارد سود
يعنى : واى بر آن سيّد ناخلف فاسق العملى كه عاقّ اين بزرگوار شود ، و به واسطه اغترار اين نسبت ، جدّ امجد خويش را فرداى قيامت خجل و شرمسار خواهد ، و اين حديث راست است كه فرمودند : «هر سبب و نسبى منقطع مى‏شود در روز قيامت مگر سبب و نسب من» ۴ ، امّا معصيت و نافرمانى قطع مى‏نمايد اسباب و انساب را چنانكه آيه شريفه شاهد است : « فَإِذَا نُفِخَ فِى الصُّورِ فَلاَ أَنسَابَ بَيْنَهُمْ »۵ .
پس عرض مى‏كنم :


فَيا ساكِنى اَكْنافِ طيبةَ كُلَّكُماِلىَ القَلْبِ مِنْ اَجْلِ الحَبيبِ حَبيْبُ
خلاصه معنى شعر اين است كه : شماها سادات به جهت اين كسوت سيادت است [كه ]در نزد اين فرقه حقّه اماميّه احترام داريد ، اگر اين كسوت و نسبت را از شماها بردارند

1.المناقب ۴/۱۵۱ فصل فى زهده عليه‏السلام ، بحار الانوار ۴۶/۸۲ باب ۵ .

2.مؤمنون : ۱۰۱ .

3.بقره : ۲۵۵ .

4.المناقب ۳/۳۴۵ ، نهج الحق : ۲۵۳ ، كشف اليقين : ۱۹۲ ، كشف الغمة ۱/۳۰ ، عوالى اللآلى ۱/۳۰۲ المسلك الاول ح ۱ ، العمدة : ۲۹۹ ، الصراط المستقيم ۱/۲۲۹ به نقل از مرزبانى .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 172816
صفحه از 433
پرینت  ارسال به