و هر قدر امام زمان بعضى از سادات را كه معروف به «دعات» بودند و مردم را دعوت به امامت زيد بن علىّ بن الحسين( ع) مىكردند منع فرمود براى علمى كه به عواقب امور داشت التفاتى ننمودند و كشته شدند .
وبيايد اخبارى كه دلالت بر رقّت و ترحيم ائمّه طاهرين عليهمالسلام بر سادات دُعات مقتولين و اندوه و تحسّرى كه بر قتل ايشان داشتند و مؤونهاى كه براى عيالشان مقرّر داشتند .
و يكى ديگر عمل و زهد و ورع و تقوى است كه از حضرت عبدالعظيم عليهالسلام در سرّ و علانيه كه كتمان اسرار و تقيّه از آثار آن است ، يعنى چه عالمى است كه حاوى علوم كثيره است ليكن اثرى در وى ندارد و عملى نمىكند اما حضرت عبدالعظيم عليهالسلام بر آنچه عالم بود عمل
كرد ، و به جهت عمل آن جناب اين همه آثار و انوار از مزار خيريّهاش ظاهر است .
پس ربط معنوى و قرب روحانى به نحوى كه حضرت عبدالعظيم عليهالسلام غير از نسبت سيادت كه به رسول اكرم صلىاللهعليهوآله دارد سائرين از سادات ندارند .
بلكه مىگوئيم : معنى سيادت تصحيح اين نسبت است و اتّصال و ارتباط به آن بزرگوار معنىً .
علاوه از تمام آنها نشر احكام و تعليم علوم و تكميل نفوس و تنوير قلوبى است كه از شيعيان و مواليان رى فرمود كه بعثت انبياء و بندگان خاصّ خدا براى همين بود ، و چه بسيار از علماء كردارشان به اغراض نفسانيّه است و ارشادشان مرضىّ خدا و رسول صلىاللهعليهوآلهو ائمّه طاهرين نيست ، امّا حضرت عبدالعظيم عليهالسلام كردار و گفتار ، افعال و اقوال وى ـ بر حسب احاديث صحيحه آتيه ـ مرضىّ خدا و رسول صلىاللهعليهوآله و ائمّه اطهار عليهمالسلامبوده است ، و از حسن سعى آن سيّد جليل جهّال از ساكنين اين حدود به شاهراه هدايت رسيدند و از تيه ضلالت و گمراهى برآمدند ، و نتيجه علم و عمل و ميل خاطر حضرت پيغمبر صلىاللهعليهوآله هم همين است .