127
روح و ريحان ج1

حكايت سوّم :در خواب ديدن ابن نما حضرت امير عليه‏السلام را ]

يكى از علماء خوارزم نذر كرد در زمان بنى عباس به زيارت بيت اللّه‏ مشرف شود ، چون به قنطره نيل رسيد ـ و آن جسر بزرگى بود ـ صبر نمود ، جعفر بن محمّد بن نما ـ تغمّده اللّه‏ بغفرانه ـ حضرت امير عليه‏السلام را در خواب ديد فرمود : عالم خوارزم به اين بلاد آمده است


روح و ريحان ج1
126

و دعبل خزاعى قصيده‏اى در مدح يمانيّه و ردّ آن گفت ، اوّلُهُ :
أفِيقى مِنْ مَلامِكِ يا ظَعِينا ۱ . . الى آخره .

حكايت دوّم :مكالمه سيد حميرى با جعفر بن عفّان طائى

در كتاب مستطاب «امالى ابن الشّيخ» ۲ طاب ثراهما محكىّ است از راوى ، و حاكى آن از دو
سيّد : سيّد اسماعيل حميرى ابن محمّد و جعفر بن عفّان طائى كه هر دو شاعر مخلص آل محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بودند كه يكديگر را ملاقات كردند ، پس سيّد فرمود به جعفر بن عفّان : ويحك ! آيا براى آل محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله اين طور شعر مى‏گوئى ؟ ! آنگاه شعر جعفر را خواند :


ما بال بَيْتِكُمُ يُخَرَّبُ سَقْفُهُوَثِيابُكُمْ مِنْ اَرْذَلِ الاَْثوابِ
يعنى : چه شده است كه خانه‏هاى شما ـ اى آل رسول صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ـ بايد خراب و بى‏سقف باشد و جامه‏هاى شما هم پست‏ترين جامه‏ها باشد ؟ !
جعفر بن عفّان عذر خواست از سيّد كه زياده بر اين مرا استعدادى نيست . گفت : اگر نمى‏توانى مدح كنى سكوت بهتر است ، آيا رواست آل محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را بدين گونه وصف نمايند ؟ ليكن من عذر مى‏خواهم از جانب تو كه طبع و منتهاى علم تو اين است ، اما من در مدح خودم عار اشعار تو را برمى‏دارم ، و اين ابيات را سيّد خواند :


اُقْسِمُ باللّه‏ِ وَآلائِهِوَالمَرْءُ عَمّا قالَ مَسؤُولُ
اِنَّ عَلىَّ بْنَ اَبى طالِبِعَلَى التُّقى وَالبِّر مَجْبُولُ
وَاِنَّهُ كانَ الإمامُ الّذىلَهُ عَلىَ الاُمَّةِ تَفْضيلُ
يَقُولُ بِالْحَقِّ وَيَعنى بِهِوَلا تُلَهِّيْهِ الاَباطيلُ
كانَ اِذِ الْحَرْبُ مرتها القنا۳وَاَحْجَمَتْ عَنْها الْبَهاليلُ
يَمشى اِلىَ الْقَرْنِ وَفى كَفِّهِاَبْيَضُ ماضِى الحَدِّ مَصْقُولُ
مَشى الغَفَرْنانير اَشْبالِهِاَبْرَزَهُ لِلقُنَّصِ الفْيلُ
ذاكَ الّذى سَلَمَّ فى لَيْلَةٍعَلَيْهِ مِيكال وَجِبْريلُ
ميكال فى اَلْفٍ وَجَبرْيل فىاَلْفٍ وَيَتْلُوهُمْ اِسْرافيْلُ
لَيْلَةَ بَدْرٍ مَدَداً اَنْزَلُواكَاَنَّهُمْ طَيْراً اَبابيْلُ
فَسَلَّمُوا لَمّا اَتْوا حَذوَهُ وَذَاكَ اِعْظامٌ وَتَبجيلُ
پس سيّد فرمود : اى جعفر ! چنين مدح مى‏نمايند اهل بيت رسول صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را ، اين شعر تو از
براى اهل خيانت و ضعف است .
پس جعفر برخاست و سر سيّد را بوسيد و گفت : اى ابا هاشم ! تو به منزله رأسى و ما به منزله ذَنَبْ .
و در احوال سيّد اسماعيل گفته‏اند : اَكْثَرُ الْنّاسِ شِعْراً ۴ .
و اغلب اشعار سيّد در فضائل خانواده رسالت صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بود و ابوالفرج اصفهانى در كتاب «اغنية الاغانى» اشعار سيّد را بسيار نقل كرده است .

1.ادامه آن : كفاك اللوم مرّ الأربعينا . در چاپ سنگى «ملائك»و «طغينا» ضبط شده بود ، ما آنرا مانند نقل مرحوم امينى در الغدير ۳/۳۸۳ آورديم . در الغدير ۲/۳۷۲ «طعينا» ضبط شده ، در تاريخ بغداد ۱۲/۷۸ تصريح مى‏كند كه اين اشعار حدود ششصد بيت مى‏باشد .

2.امالى شيخ طوسى : ۱۹۸ ، همچنين رجوع شود به : الغدير ۲/۲۶۸ ، بشارة المصطفى : ۹۴ .

3.در چاپ سنگى «ارثها الفَتى» خوانده مى‏شود . آنرا مطابق نقل امالى درج كرديم .

4.علامه امينى در الغدير ۲/۲۳۷ مى‏فرمايد : كان السيد فى مقدمى المكثرين المجيدين وأحد الشعراء الثلاثة الذين عدّوا أكثر الناس شعراً فى الجاهلية والاسلام ، وهم السيد وبشار وأبو العتاهية . قال أبو الفرج : لا يعلم أن أحداً قدر على تحصيل شعر أحد منهم أجمع .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 172743
صفحه از 433
پرینت  ارسال به