133
روح و ريحان ج1

مقدّم داشتن عمر بن الخطّاب بر خود بنى هاشم را

و عجب است از عمر بن الخطّاب در وقتى كه تعيين ديوان كرد اصحابش گفتند : خوب است اول اسم خودت را بنويسى و خود را مقدّم دارى ، عمر در جواب گفت : من خدمت حضرت نبوى ( ص) بُودم كه ابتداء به بنى‏هاشم فرمود در دادن عطايا ، پس عمر هم به بنى هاشم و بنى‏عبدالمطلب و قريش بطناً بعد بطن به نحو ترتيب تدوين كرد و ابتداء از اولاد قريش كه نضر بن كنانه است نمود و بعد به بنى‏هاشم و بنى مطلب و بنى‏عبد شمس و نوفل و عبدالعزّى و بطون ديگر با ملاحظه الاَقْرَبْ فَالاَقْرَبْ اِلى رَسُولِ اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، بعد از آن انصار ، بعد از آن عرب بطبقاتهم ، و بعد از آن عجم ، و در كِبَر وصِغَر نيز ملاحظه طبقات اعراب را مى‏كرد .
و ابن خالويه نحوى عجب گفته است :


اِذا لَمْ يَكُنْ صَدْرُ الْمَجالِسِ سَيِّداً۱فَلا خَيْرَ فى مَنْ صَدَّرَتْهُ الْمَجالِسُ
وَكَمْ قائلٍ قالُوا رَاَيْتُكَ راجِلاًفَقُلْتُ لَهُمْ مِنْ اَجْلِ أَنَّكَ فارسُ۲

[ در احترام امام عليه‏السلام به مرد عالمى كه بر ناصبى غالب گرديد ]

اما روايت دوم در «تفسير امام حسن عسكرى عليه‏السلام» ۳ و كتاب «احتجاج» ۴ شيخ طوسى رحمه‏اللهمروى است كه : مردى از فقهاء شيعه با بعضى از ناصبيها تكلّم در مذهب كرد و او را به دليل و برهان ملزم نمود به نحوى كه آن ناصبى مفتضح شده بر فضيحه حجتّش حاضرين

1.در نقل محدث قمى : «سيد» به رفع ، بنا بر اين كلمه «صدر» بايد منصوب خوانده شود به نصب خافض ، يعنى : فى صدر المجلس سيد . و اين وجه بهتر بنظر مى‏رسد .

2.الكنى والالقاب ۱/۲۷۵ .

3.تفسير منسوب به امام حسن عسكرى عليه‏السلام : ۳۵۱ .

4.الاحتجاج ۲/۲۵۹ .


روح و ريحان ج1
132

پس هر كس بر حسب نخوت و جاه و محض صدرنشينى عادت نمايد ، و اين صفات ثلاثه يا يكى از آنها در وى نباشد سزاوار نيست به حالتش گذارند .
و آنچه منظور داعى است بيان روايت است در تقديم سيّد و عامى و تصدير احدهما بر ديگرى ، و در اين مقام دو روايت عرض مى‏نمايد كه ظاهر آن دو روايت منافى و معارض است اما باطناً جمع به نحو صحيح مى‏شود :

حديث مكارم الاخلاق

اما روايت اول در كتاب «مكارم الاخلاق» ۱ مروى است از مفضل بن يونس كه گفت : در منزل خود بودم كه خادم من آمد و گفت : به در خانه مردى است مكنّى به ابى الحسن و موسوم به موسى بن جعفر است ، گفتم : اى غلام ! اگر راست مى‏گوئى از اين مژده آزادى . پس دويدم به درب خانه ، خدمت آن جناب شرفياب گرديدم . ديدم آن بزرگوار سواره ايستاده است . عرض كردم : پياده شويد ، چون پياده گرديدند و داخل خانه شدند خواستم ايشان را به صدر مجلس خانه بنشانم . فرمودند : صاحب خانه سزاوارتر است به صدر خانه مگر آنكه در ميان ايشان مردى از بنى‏هاشم بوده باشد . آنگاه حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلامدر صدر مجلس قرار گرفت .
و از اين حديث عموم تقديم هاشمى بر غير هاشمى معلوم مى‏شود .
و از عموم حديث «قَدِّمُوا قُرَيْشاً وَلا تَتَقَدَّمُوهُمْ» ۲ نيز ظاهر است كه در هيچ جهت تقدّم بر سادات كه يك فرد آن تصدّر و تصدير است جايز نيست .

1.مكارم الاخلاق : ۱۴۸ فصل ۳ ، بحار الانوار ۶۳/۴۲۲ باب ۱۷ ذيل ح ۳۷ .

2.كشف الغمة ۱/۵۶ ، العمدة : ۲۷۱ فصل ۳۴ ، شرح نهج البلاغة ابن ابى الحديد ۹/۱۷۲ ، دعائم الاسلام ۱/۹۰ ، بحار الانوار ۴۰/۸۴ باب ۹۱ و ۸۵/۶۶ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 169917
صفحه از 433
پرینت  ارسال به