ملخّص معنى اين آيه آن كه : خداوند بلند مىكند مؤمنين از شما را و كسانى كه به ايشان علم داده شده است .
«آيا خداوند رفعت را براى مؤمنين از علماء قرار داده است يا از براى خداوندان شرف و نسب ؟ ! و فرموده است : « هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ »۱ ، پس چرا منكر مىشويد رفعت اين مرد فقيه را ؟ و حال آن كه خداوند او را رفعت داده است براى آن كه فلان ناصبى را به حجت و برهانى كه خداوند به وى تعليم كرده الزام كرد » .
پس مردى از بنى عبّاس حاضر بود عرض كرد : يابن رسول اللّه ! اين مرد را بر ما برگزيدى و نسب ما را پست كردى و اين شخص عامى را بر ما ترجيح دادى ، و در صدر اسلام افضل را در شرف ، مقدّم مىداشتند بر مادون .
آن بزرگوار عليهالسلام فرمودند : «سبحان اللّه ! آيا عبّاس با ابى بكر بيعت نكرد و حال آنكه عبّاس بنىهاشم و ابىبكر تيمى بود ؟ ! آيا عبداللّه بن عباس خادم عمر بن الخطّاب نشد و عمر عدى بود و عبداللّه هاشمى ؟ و چرا عمر در شورى كسانى كه بسيار دور بودند از قُريش داخل كرد و عباس كه بسيار نزديك بود داخل ننمود ؟ اگر برترى و رفعت بر اشرف و افضل لازم است پس چرا عبّاس اين كار را كرد و عبداللّه بن عبّاس چرا خادم عمر بن الخطّاب شد و هر دو از پدر و پسر هاشمى بودند ؟ !
پس اگر آن فقره جائز است اين فقره نيز جائز خواهد بود» ۲ .
پس از اين خبر تصدير و تقديم عالم اگر چه سيّد علوى باشد معلوم مىشود .
وجمع بين آن دو خبر در كمال سُهولت است چنانكه سابقاً اشاره شد كه علماء اولاد روحانى حضرت ختمى مآب هستند ، و سادات اولاد جسمانى مىباشند ، پس آنكه در مراتب ايمان و علم و عمل و ايقان كاملتر است البته بر حسب معنى به آن جناب از سائرين