ديگر در مظلوميت آن بزرگوار ، و رجوع به بيان سابق در اينكه آن جناب ثار اللّه است ، و شرح
ظهورات حق در مظاهر و مجالى ، و انتسابات و اضافات مخلوقات به حضرت احديّت ، مانند «بيت اللّه» و «روح اللّه» و «قلب اللّه» و «نفس اللّه» و «ثاراللّه» و امثال آنها ، و انقلاب عوالم امكانيّه كه به عبارات و اشارات فصيحه تعبير شده است ، و تحقيق اظهار غضب حق تعالى از ظهور حمره مشرقيّه ، و بيان معنى «مهجة» كه همان «ثاراللّه» است ، و اطوار سبعه قلبيّه ، و انفاق آن شهيد مظلوم خون قلب مبارك را ، و اخبارى كه اهل سنّت در ظهور حُمرة از شهادت جناب امام حسين عليهالسلام نقل كردهاند از نسوى و ترمذى ۱ و ابونعيم و قشيرى ، و احاديث كثيره از كتب شيعه ، و حكايت غريبه از مرحوم مير محمد حسين كه بر سنگريزه از خط سرخ نوشته بود ، و بيان والد شيخ بهائى ، و درّ نجف ، و شرح سه شعر از منظومه مرحوم بحر العلوم ، و بناء مساجد براى رشحات خون آن سيّد مظلوم ، و حكايت مرغ خونآلود ، و شرح شعر محتشم ، و در اينكه جبرئيل خبر شهادت آن حضرت را به جناب ختمى مآب صلىاللهعليهوآلهرسانيد ، و صيحه زدن جبرئيل در روز عاشورا ، و بيان حديث صحيح ، و بيانى از اقسام خون بدن آن جناب از پيشانى و گلوى و قلب ، و آنچه به آسمان رفت و آنچه در زمين با خاك عجين شد ، و نقل مرحوم شيخ بهائى ، و نقل مرحوم اردبيلى ، و آنچه از خون آن بزرگوار را به آسمان ـ به روايت «مناقب» ـ ملكى برده است ، و خواب ديدن آن جناب ، و جهت بردن خون را به بهشت ، و شعر مرحوم بحر العلوم از كلمه «دم الهىّ» .
تا اين مقام مطالب حقّه مندرج است ملاحظه كردن آن مفيد است و بسيار مفيد .
و جهت ريختن خون مبارك را به آسمان ، و ريختن خون على اكبر ، و ريختن خون على اصغر را به آسمان ، و چند بيت از خاقانى ، و بيان عمر و روز شهادت و مدفن شريف جناب سيد مظلومان ، و معنى «كربلا» ، و قطعات اطراف كربلا ، و مرثيه جناب زينب خاتون ۲ ،
نشو و نما و تحصيلات :
مرحوم واعظ تهرانى در روز جمعه نهم ماه صفر سال 1255 در تهران ديده به جهان گشود . كجورى ضمن بيان شرح حال والدش مىگويد :
و در روز جمعه نهم ماه صفر المظفر به مورّخه هزار و دويست و پنجاه و پنج اين بنده متهوّر در بحور خطيئات و معترف به اسائه و مقرّ به جرم و اسير ذنب و مرتهِن به عمل و مُسوِّفِ توبه و هيكل هواء و مُنغَمِر در لذات نفس ، ليت شعرى للشقاء ولدتنى امّى ، ليت لم تلدنى گويان متولد گرديد ۳ .
مقدمات را نزد والدش كه مدرّس مدرسه «صدر تهرانى» بود فرا گرفت . مرحوم پدرش كه از شاگردان صاحب جواهر و شيخ انصارى بود و از سيد ابراهيم قزوينى ـ صاحب ضوابط ـ نيز اجازه داشت ، مجتهدى اديب وزاهد بود چنانچه در سطور پيشين ، بعضى از مقاماتش بيان شد .
پس از تكميل مقدمات در عنفوان جوانى ـ سن 15 سالگى يا قبل از آن ـ با اجازه پدر عازم مشاهد مشرفه ( نجف و كربلا ) شد و بقيه دروس سطح و شروح را خواند . سپس براى زيارت والد معظّمش به تهران آمد . به جهت خوابهاى صادقهاى كه ديده بود به موعظه و نصيحت مردمان همّت گماشت و به تفسير آيات الهى و بيان احاديث حضرت رسالت پناهى و اهل بيت اطهار عليهم السلام همت گماشت .
زمانى كه در كربلا بود ، ميرزا ابوالقاسم امام جمعه از دنيا رحلت نمود . با توجه به وفات امام جمعه در سال 1270 ۴ ، معلوم مىگردد در اين سال كجورى در كربلاى معلا تحصيل مىكرده