155
روح و ريحان ج1

خلاصه ، اگر چه روايتى نرسيده است از ائمه طاهرين عليهم‏السلام در پوشيدن سادات عمامه و جامه به اين رنگ وليكن منعى هم وارد نيست ، بلكه از اشتهار و انتشار در زمان مأمون و عدم منع امام عليه‏السلام توان استدلال نمود به حُجيّت اين عمل و رضايت پيشوايان دين بر آن ، و اكنون سيره‏ايست ممدوح و شايع ، و منع آن مقدوح است .

خصيصه ثامنه : در وجوب خمس دادن به سادات است

و خمس حقى است الهى براى اين سلسله جليله قرار داده شده است مانند زكات براى فقراء به دليل كتاب و سنت ، اما در كتاب خداوند مجيد فرمود فى سورة الانفال : « وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَىْ‏ءٍ فَأَنَّ للّه‏ِِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللّه‏ِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللّه‏ُ عَلَى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِيرٌ »۱ وخُمُس ـ به ضمّ خاء و ميم در آيه ـ حقى است كه خداوند به جهت خود و اين پنج قسم از بندگانش از اين امّت قرار داده است .
و خوش دارم عين عبارت صدوق ۲ طاب ثراه را كه ملخّص مراد است از خمس بنويسم :

بابُ الخُمْسِ

كُلُّ شَى‏ءٍ يَبْلُغُ قيمَتُهُ ديناراً ففيه الخُمْسُ للّه‏ِِ وَلِرَسُولِهِ وَلِذِى القُرْبى وَاليَتامى وَالمَساكين وابْنِ السَّبيل ، وأمّا الَّذى للّه‏ِِ فَهُوَ لِرَسُولِهِ وَما لِرَسُولِهِ فَهُوَ لَهُ وَذَوى ۳ القُربى فَهُمْ أقْرباؤه وَاليتامى يَتامى أهل بَيْتِهِ وَالمَساكين مَساكينُهُمْ وَابْنُ السَّبيلِ ابن سبيلِهِمْ ، وَأمْرُ ذلِكَ الى الامامِ عليه‏السلاميُفَرِّقُهُ فيهِمْ كَيْفَ

1.انفال : ۴۱ .

2.الهداية شيخ صدوق : ۱۷۷ .

3.كذا .


روح و ريحان ج1
154

از اين بيانات معلوم است در زمان قديم لباس سبز متداول نبوده است ، در سنه هفتصد و هفتاد و سه ظاهر شد .
و عجب دارم از اقاويل متضادّه كه از اين فرقه خوانده مى‏شود و علاوه از ده كتاب بنظر دارم كه اكابر از علماء ايشان تصريح كرده‏اند لباس سبز در زمان حضرت رضا عليه‏السلاممعمول بوده است ، يا در همان زمان قرار داده شد ، و براى امتياز بين بنى اميّه و بنى عبّاس و بنى هاشم و سائرين ، ومدّتى هم بنا بر قول على بن حسين مسعودى صاحب كتاب « مُروج الذَّهب » مأمون بن هارون الرشيد لباس سبز پوشيد ۱ ، عاقبت به جهت ملامت رجال و نساء بنى عبّاس از خود دور نمود چنانكه سابقاً اين روايت مذكور شد .
وصاحب شرح الفيّه مشهو ر به « أعمى و بصير » كه از اهل اندلس است ۲ در حقّ لباس سادات گفته است :


جَعَلُوا لأبْناءِ الرَّسُولِ عَلامَةًإنَّ العَلامَةَ شَأنُ منْ لَمْ يَشهَرِ
نُورُ النُّبُوَّةِ فى وَسيمِ وُجُوهِهِمْيُغْنِى الشَّريفَ عَنِ الطَّرازِ الأخْضَرِ
يعنى : از براى فرزندان رسول صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نشانه قرار داده‏اند ، و نشانه براى كسى است مشهور نباشد و او را نشناسند ، و اولاد پيغمبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نور نبوّت از سيماى ايشان ظاهر است ، پس ايشان مستغنى‏اند از اين نشان كه عمّامه سبز بوده باشد .
ويكى از شعراء عامّه گفته است :


اطرافُ تيجانٍ أتَتْ مِنْ سُنْدُسٍخُضْرٍ بِأعْلامٍ عَلَى الْأشْرافِ
وَالْأَشْرَفُ۳السُّلطانُ خَصَّتْهُم بِهاشَرَفاً ليُفْرِقَهُمْ مِنَ الأَطْرافِ۴

1.رجوع كنيد به : تاريخ يعقوبى ۲/۴۴۸ ـ ۴۴۹ (۳/۱۸۳ از چاپ ديگر) ، مسند الامام الرضا عليه‏السلام ، عطاردى ۱/۱۰۹ .

2.نام وى ابو عبداللّه‏ بن جابر اندلسى است . رجوع شود به : مغنى المحتاج شربينى ۳/۶۳ ، مواهب الجليل ۸/۴۰۸ ، الغدير ۶/۳۵۴ . شرح حال وى در منبع اخير ذكر شده است .

3.مرحوم علامه امينى در الغدير ۶/۳۵۵ تصريح مى‏كند كه مراد از اشرف : شعبان بن حسن بن ناصر است كه در سال ۷۷۸ خفه شد .

4.مواهب الجليل ۸/۴۰۸ ، اين اشعار در الغدير ۶/۳۵۵ به اديب شمس الدين دمشقى نسبت داده شده است .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 166655
صفحه از 433
پرینت  ارسال به