173
روح و ريحان ج1

اعراض كرد .
و مراد از طلاق دادن چشم از وى پوشيدن است و اعراض كردن ، چنانكه در طلاق
عايشه مرويست كه : حضرت نبوى صلى‏الله‏عليه‏و‏آله توصيه به حضرت امير عليه‏السلامنمود كه : « اگر اطاعت ننمايد تو را عايشه و ازواج ديگر من ، ايشان را طلاق بده » ۱ ، يعنى شرافت مادرى كه از براى امّت من دارند بردار و ايشان را مطلق العنان كن ، اكنون طلاق در اين مورد همين طريق است ، يعنى : دنيا را براى اهلش گذاردم و او را رها كردم و نخواستم .
و در حديث است : « وقتى كه حوّاء را به حضرت آدم ابوالبشر عليه‏السلام دادند شيطان هم دنيا را خواست ، پس معقوده و مدخوله اوست ، از اين جهت غالب از ناس ابناء دنيا و شيطانند و شباهت به اين پدر و مادر دارند » .
پس شما سعى كنيد شبيه كنيد خودتان را به اين پدر و مادر كه در ساحت قرب حق تعالى بى‏بدلند و حالشان ضرب المثل .

1.اين مضمون در روايت مناقب ۲/۱۳۳ و بحار ۳۲/۲۶۷ باب ۵ ح ۲۰۷ و ۳۸/۷۴ باب ۶۰ و دلائل الامامة : ۲۷۶ و جز آن وارد است .


روح و ريحان ج1
172

فرمود : « معاشِرَ آلِ عَبْدِ المُطّلِب ! لَيْسَ لَكُمُ الدُّنيا إنّما لَكُمُ الآخِرَةُ وَميعادُكُمُ الجنَّةُ ما تَصْنَعُونَ بالدُّنيا فَإنَّها زائِلَةٌ غَرّارَةٌ » .
پس شما آل عبدالمطلب را چه كار به دنيا ؟ ! آخرت براى شماست و وعده گاه شما در بهشت است .
آنگاه انگشتر را به محلّ خود گذارد . در خواب آن تخت را با قوائم اربعه يافت .
اما آنچه عجالةً از حضرت شاه ولايت عليه‏السلام منظور دارم و براى فقراء از سادات عبرت و نصيحت است ، اوّلاً : ملاحظه فرمايند در افراد اولاد آدم عليه‏السلام ببينند كسى بعد از رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله اجلّ شأناً و أعلى قدراً از حضرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام عند اللّه‏ هست ، آنچه مذهب حق است جز ايشان نيست و كيست مانند آن بزرگوار و كسى كه آنقدر اعتبار به درگاه پروردگار داشته باشد اقتدار وى بر ما سوى اللّه‏ واضح و آشكار است .
آنگاه در اكل و شرب و لباس و مكان آن علّت غائى زمين و آسمان از احاديث صحيحه و اخبار صريحه بخوانند ، وتأسّى جويند و خودشان را تسليت دهند و اندكى تأمّل نمايند براى چه آن جناب صلى‏الله‏عليه‏و‏آله تعرّض از دنيا بِحَذافيرِها فرمود ، و به وى خطاب نمود : « من تو را طلاق داده‏ام رجوعى به تو نخواهم كرد » ۱ .
پس علماء مى‏گويند : وَزَوْجَةُ الأبِ عَلَى الإبْنِ حَرامٌ ، يعنى : زن پدر بر پسر حرام است ، ونتواند او را بخواهد .
پس سزاوار نيست آن را كه پدر بزرگوار شما نخواست و رها كرد شما بخواهيد كه خواستن شما بر خلاف خواست آن بزرگوار است .
و اين دو بيت از آن جناب عليه‏السلام است :


طَلِّقِ الدُّنيا ثَلاثاًوَاتَّخِذْ زَوْجاً سِواها
إنَّها زَوْجَةُ سُوءٍلا تُبالى مَنْ أتاها۲
مى‏فرمايد : طلاق بدهد اين دنياى دنيّه را سه مرتبه و زنى ديگر سواى او بخواه كه اين زن بسيار بديست و بى‏مبالات است و هر كس بيايد به سوى او مى‏خواهد و مى‏خواند .
بعبارة اخرى : اين زنى است زانيه و فاجره .
و در حديث است كه : اميرمؤمنان عليه‏السلام فرمودند : « جائز نيست من از اجور فجور و زناء بخورم » .
و اين بيت فارسى معروف است :


مادر دهر چرا كينه نورزد با منداده ناخواسته او را پدر من سه طلاق
و اين سه بيت از مرحوم سيد مرتضى طاب ثراه محقّق است ، و بعضى نسبت به حضرت على بن الحسين عليهماالسلام داده‏اند از روى خطاست :


عَتَبْتُ عَلَى الدُّنيا فَقُلْتُ إلى مَتىاُكابِدُ هَمّاً بُؤْسُهُ لَيْسَ يَنْجَلى
أكُلُّ شَريفٍ قَدْ عَلا بِجُدُودِهحَرامٌ عَلَيْهِ العَيْشُ غَيْرُ مُحَلَّلِ
فَقالَتْ نَعَمْ يابْنَ الحُسَيْنِ رَمَيْتُكُمْبِسَهْمِ عِنادى حينَ طَلَّقَنى عَلى۳
خلاصه معنى اين سه شعر اين است : به دنيا عتاب كردم و گفتم : تا چند به مشقّت وهمّ و غم باشم و رفع نشود ، و هر شريف و بزرگى عيش دنيا بر او حرام است . پس دنيا گفت : اى پسر حسين ! زمانى كه پدر شما مرا طلاق داد سهم عداوت خود را انداخته‏ام به سوى شما و با شما در نهايت عنادم .
و در بيت فارسى اشاره خوش كرد كه حضرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام نخواسته دنيا را رها كرد ، پس احتمال نرود آن جناب عليه‏السلام خواست دنيا را و رها فرمود ، نه چنين است بلكه سه مرتبه دنيا و آنچه متعلّق به او است اقبال به جانب آن بزرگوار عليه‏السلام نمود و آن سرور

1.در اكثر منابع « سه طلاقه » كردن دنيا مذكور است بدين عبارت « طلقتك ثلاثاً لا رجعة فيها » يا « لا رجعة لى اليك » . رجوع شود به : روضة الواعظين ۱/۱۱۷ ، خصائص الائمة : ۷۱ ، امالى صدوق : ۲۸۳ ، بحار الانوار ۴۰/۳۴۵ باب ۹۸ ح ۲۸ ، نهج البلاغة : ۴۸۰ خطبه ۷۷ .

2.مناقب آل ابى طالب ، ابن شهر آشوب ۱/۳۷۰ ، مدينة المعاجز ۲/۷۹ ، بحار ۴۰/۳۲۸ ضمن ح ۱۰ .

3.اربلى اين اشعار را در كشف الغمة ۱/۱۷۶ با اختلافاتى لفظى از بعضى از علويان نقل كرده كه آنرا نسبت به « بعض الاصحاب » داده‏اند .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 166429
صفحه از 433
پرینت  ارسال به