من مرد تو نيستم . پس روى كرد به آن بيل و بر زمين فرو برد و فرمود :
لَقَدْ خابَ مَنْ غَرَّتْهُ دُنْيا دَنيَّةٌوَما هِىَ إنْ غَرَّتْ قُروناً بِطَائِلِ
أتَتْنا عَلى زِىِّ۱العَروُسِ بُثَيْنَةٌوَزِينَتُها فى مِثْلِ تِلْكَ الشَّمائلِ
فَقُلْتُ لَها غُرّى سِواىَ فَإنَّنىغَرُوفٌ عَنِ الدُّنيا ولَسْتُ بِجاهِلِ
وَما أنَا وَالدُّنيا فَإنَّ مُحَمَّداًرَهينٌ بِقَفْرٍ بَيْنَ تِلْكَ الجَنادِلِ
وَهَبْها أَتَتْنى بِالكُنُوزِ وَدُرِّهاوَأمْوالِ قارُون وَمُلْكِ القَبائلِ
اَلَيْسَ جَميعاً لِلْفناءِ مَصيرُناوَيُطْلَبُ مِنْ خُزّانِها بالطَّوائلِ
فَغُرّى سِواىَ إنَّنى غَيْرُ راغِبٍلِما فيكَ مِنْ عِزٍّ وَمُلْكٍ وَنائلِ
وَقَدْ قَنَعَتْ نَفْسى بِما قَدْ رُزِقْتُهُفَشَأْنُكِ يا دُنْيا وَأهْلَ الغَوائلِ
فَإنّى أخافُ اللّهَ يَوْمَ لِقائهِوَأخْشى عَذاباً دائماً غَيْرَ زائلِ۲
يعنى : نا اميد شد هر كه دنياى پست فطرت او را فريب داد اگر چه در قرنهاى بسيار ، مردم بسيار را فريفت ، و نفعى در اين فريب دادن به كسى نرسانيد ـ و طائل در بيت اول به معنى نافع است ـ و آمد دنيا نزد ما به هيئت عروس زيباى خوش روئى كه گويا دختر عامر جحمى است با آن همه زينت و شمائل ـ و نام وى بُثينَه ـ به تصغير است به تقديم باء برثاء ، و آن دختر در جمال مشهور بود ـ گفتم : برو و ديگرى را بفريب كه من ميل به دنيا ندارم و جاهل نيستم ، و مرا چه كار است به دنيا با آنكه محمّد صلىاللهعليهوآله كه مقصود كلى از خلق خدا بود در زير خاك گرو است ـ و غروف بمعنى زهد و انصراف است ، و جنادل به معنى سنگهاست ـ و فرض كرديم كه همه گنجها و جواهر خود را از براى ما آورد با اموال قارون و ملك همه قبيلهها نه آنكه آخر بايد مُرد و فانى شد ، و آن خزانه و اموال تلف مىشود و آن خزانهدارها هلاك مىشوند ، پس فريب ده ديگرى را كه مرا رغبتى به عزّت و پادشاهى دنيا