و صفوهاى از تقريرات منبريّه داعى است . . .
در پايان روح و ريحان نهم نيز چنين قلم زده است :
هان هان ! خاكم بر سر و خاكسترم بستر ! من هم يكى از دستاريان و فريب دهندگان بندگانم ، جز گناهان ديگرم از آشكار و پنهان . گاهى به جاى پيغمبر برگزيده مىنشينم و مردمان را راهنماى اين آئين باشم . رويم سياه و كارم تباه ! من كجا و اين جايگاه بلند و جامه ناپسند ؟ اگر پيغمبر مرا در اين جهان به جاى خود بيند چه گويد ؟ ! ۱
البته كجورى بر اين وظيفه خويش مفتخر است ، وگاهى متواضعانه چنين مىگويد :
و با كمال مسكنت ، مسألت مىنمايم از خوانندگان از زلاّت اين كلب عاوى كه مادح آل رسول عليهم السلام است بگذرند ۲ .
ذوق و علميت :
تنوع و كثرت مباحث كتاب « جنة النعيم » خود نماى بارزى از مقدار علميّت و وفور انديشه و خوشذوقى كجورى مىباشد . سلطان المتكلمين ( برادر كجورى ) درباره وى مىگويد :
كان بليغاً فصيحاً طلقاً ذلقاً متكلماً متألهاً محدثاً شاعراً جامعاً مطاعاً بين الأنام منيعاً أميناً فى إبلاغ الأحكام وإعلان كلمة الاسلام ، مقبول الكلام ، ومحبوباً عند الخواص والعوام ، وحيداً فى الزمان والأيام ۳ .
حبيبآبادى نيز چنين مىنگارد :
مرحوم حاج ملا محمد باقر ، عالمى بزرگوار و واعظى شيرين گفتار بود ۴ .
وى به علم حديث آشنايى كافى داشته ، چنانچه از مطالب كتابش جنة النعيم برمىآيد ، ونيز از بعضى از علماء ومجتهدين عصر خويش اجازه روايى داشته است . در جايى به مناسبت مىنويسد :
و اين بنده كه خاك نعال محدثين محسوب نمىشود اخبار ضعيفه را بنا بر اجازه