201
روح و ريحان ج1

عبداللّه‏ از خيام حرم بيرون آمد ، پس زينب خاتون عليهاالسلام وى را منع مى‏فرمود از رفتن و عبداللّه‏ اباء و امتناع مى‏نمود و مى‏گفت : واللّه‏ِ لا اُفارِقُ عَمّى ، پس بحر ۱ بن كعب يا حرملة بن كاهل اسدى در وقتى كه اطراف عمّ بزرگوارش را احاطه نموده بودند شمشيرى گرفت ، به سوى آن جناب عليه‏السلام شتافت ، پس عبداللّه‏ فرمود : وَيْلَكَ يَابنَ الخَبيثَةِ ! أتَقْتُلُ عَمّى ؟ ! فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ ، فَاتَّقاهَا الغُلامُ بِيَدِهِ فَأطَنَّها إلىَ الجِلْدِ فَإذا هِىَ مُعَلَّقَةٌ فَنادَى الغُلامُ : يا اُمّاهْ ! فَأخَذَهُ الحُسَينُ عليه‏السلام وَضَمَّهُ إلَيْهِ وَقالَ : « يابْنَ أخى ! إصْبِرْ عَلى ما نَزَلَ بِكَ وَاحْتَسِبْ فى ذلِكَ الخَيْرَ فَإنَّ اللّه‏َ يُلْحِقُكَ بِآبائِكَ الصّالِحينَ » .
قالَ الرّاوى : رَماهُ حُرْمَلَةُ بْنِ كاهِلٍ الأسَدىّ بِسَهْمٍ فَذَبَحَهُ وَهُوَ فى حِجْرِ عَمّهِ الحُسَين عليه‏السلام . . إلى آخره ۲ .
پس اعظم مصائب ، مصيبت اين شهيد معصوم بود كه در آن حال با دست بريده و به پوست آويخته مادرش را كه در خيام حرم بود ندا كرد ، و در كنف حمايت عمّ بزرگوارش به تير كين حرملة بن كاهل اسدى شهيد گرديد .
پس از شهادت عبداللّه‏ بن حسن ، جناب سيّد مظلومان جامه كهنه‏اى خواستند ، و از عبارت سيّد طاب ثراه معلوم نمى‏شود كه آن جامه را از كه خواستند و كه آورد ، و آن عبارت اين است : وَقالَ الحُسَينُ عليه‏السلام : « إبْعَثُوا إلَىَّ ثَوْباً لا يُرْغَبُ فيه أجْعَلْهُ تَحْتَ ثيابى لِئَلاّ اُجَرَّدَ » فَاُتِىَ بِتُبّانٍ ، فَقالَ عليه‏السلام : « لا ذاكَ لِباسُ مَنْ ضُرِبَتْ عَلَيْهِ بالذِّلَّةِ » فَأخَذَ ثُوْباً خَلِقاً فَخَرَّقَهُ وَجَعَلَهُ تَحْتَ ثِيابِهِ فَلَمّا قُتِلَ جَرَّدُوهُ مِنْهُ ۳ .
و بعضى به جاى « إبْعَثُوا إلَىَّ » : « إبْغُوا إلَىَّ ثَوْباً » كه به معنى طلب است نقل كرده‏اند .
خلاصه در فقره زيارت دانستى قاتل عبداللّه‏ بن حسن عليه‏السلام حرملة بن كاهل اسدى

1.در بعضى نقلها : ابجر .

2.رجوع كنيد به : لهوف : ۱۲۱ مسلك ثانى ، ارشاد شيخ مفيد ۲/۱۰۸ ، بحار الانوار ۴۵/۵۲ بقيه باب ۳۷ ، مثير الاحزان : ۷۳ .

3.اللهوف : ۱۲۱ ، بحار الانوار ۴۵/۵۲ بقيه باب ۳۷ .


روح و ريحان ج1
200

و ملخّص از آن روايت كه كمال غرابت دارد آن است : قاسم بن حسن عليه‏السلام بعد از شهادت على بن الحسين عليهماالسلام اين رجز را خواند :


لا تَجْزَعى نَفْسى فَكُلُّ فانٍاليَومَ تَلْقَيْنَ ذُرى الجنانِ
پس حمله كرد و سه نفر را كشت . آن گاه ۱ از اسب بر خاك افتاد ، پس جناب امام حسين عليه‏السلام به جانب راست و چپ نظر فرمود . احدى از اعوان و ياران خود نديد . سر به آسمان بلند نمود و عرض كرد : « اللَّهُمَّ إنَّكَ تَرى ما يُصْنَعُ بِوَلَدِ نَبيَّكَ » يعنى : اى خداوند ! بدرستى كه تو مى‏بينى آنچه را كه بر فرزند [نبى ]تو وارد مى‏شود .
و مراد از « ولد » يا خود آن بزرگوار است يا قاسم بن حسن .
و از اين بيان اطلاق ولد بر سبط و فرزند وى از جهت دختر ظاهر است .
و معنى اين بيان و عرض شهادت جوانان برخداوند سبحان اشاره به صدق وعد و تنجيز عهد است .
و در آخر اين حديث شهادت آن بزرگوار به نحو اختصار مذكور است كه اعتقاد به آن منافى با اخبار كثيره و احاديث صحيحه است مگر به طريق احتياط عمل به قطعيّات كرده شهادت آن بزرگوار و جمعى از بنى هاشم و اصحاب را كه سيّد ابن طاوس ذكر فرموده است معتقد بشويم و از آن تخطّى ننمائيم .
و آنچه به نظر احقر صواب مى‏آيد اول شهداء از بنى هاشم على اكبر بود ، وآخر از شهداء از اولاد على بن ابى طالب صلوات اللّه‏ وسلامه عليه حضرت ابوالفضل عليه‏السلام ، و آخر شهيد از شهداء از اولاد حضرت امام حسن عليه‏السلامعبداللّه‏ بن حسن است ، و بعد از شهادت عبداللّه‏ بن حسن عليه‏السلامجناب سيّد الشّهداء عليه‏السلام به درجه شهادت فايز گرديد .
و احتمال مى‏دهم از سياق عبارت مرحوم سيّد عليه الرحمة هنوز آن بزرگوار از اسب بر زمين قرار نگرفته بود و جراحات عديده بر بدن شريفش نيز وارد آمده در آن هنگام

1.لفظ « آن گاه » دوبار در متن تكرار شده است .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 169783
صفحه از 433
پرینت  ارسال به