پس بر حسب رتبه و مقام و شأن معنوى بوده است نه جهت نسبت .
بنگر در مصيبت جناب قاسم بن حسن عليهالسلام آن بزرگوار چهها كردند ، و چه بيانات سوزناك فرمودند كه امام عليهالسلام بعينها آن بيانات را در فقره زيارت حكايت فرموده است ، براى حرقه قلوب شرح و نقل آن مطلوب است .
در پايمال نشدن بدن حضرت قاسم از سمّ ستوران
شبهه ثالثه : در تاختن اسب است بر بدن قاسم بن حسن عليهالسلام و پايمال نمودن آن بدن شريف لطيف . و اين فقره در السنه و افواه سالهاست شايع است ، و اهل منبر و ابكاء از هر طبقهاى بدين خبر متعرضند . خوب است پيش از شروع ، اقوال علماء را بنويسم : امّا ترجمه عبارت مرحوم سيد ابن طاوس در كتاب « لهوف » ۱ اين است كه : راوى گفت : غلامى بيرون آمد از خيام حرم ، صورت شريفش مانند شقّه قمر درخشنده بود ، پس جنگ كرد ، ابن فضيل ازدى شمشيرى بر فرق مباركش زد ، پس قاسم بن حسن عليهالسلام به روى درافتاد و عموى خود را ندا كرد ، پس مانند باز و مرغى كه از آسمان به زمين بيايد جناب امام حسين عليهالسلامتشريف آوردند ، ثمّ شَدَّ شِدَّةَ لَيْثٍ أغْضَب ، يعنى مانند شير خشمگين حمله فرمود ، پس بر ابن فضيل ضربتى زد . وى خواست به ساعد خود نگاهدارد از مرفق دست او قطع شد .
پس صيحه عظيمهاى زد كه تمام لشكر شنيدند ، پس اهل كوفه خواستند ابن فضيل را از دست آن جناب رها نمايند ، از هجوم و ازدحام سواران ۲ ابن فضيل هلاك شد .
و عبارت مرحوم سيّد است : فَضَرَبَ ابْنَ فُضَيْلٍ بالسَّيْفِ فاتَّقاها بالسّاعِدِ فَأطَنَّهُ عَنْ لَدُنْ بِالْمِرْفَقِ فَصاحَ صَيْحَةً سَمِعَهُ أهْلُ الْعَسْكَرِ وَحَمَلَ أهْلُ الكُوفَةِ لِيَسْتَنْقِذُوهُ فَوَطَأَتْهُ الْخَيْلُ حَتّى