213
روح و ريحان ج1

هَلَكَ ۱ .
راوى گفت : چون غبار برداشته شد آن جناب را ديدند بر بالاى سر قاسم ايستاده است ، و قاسم بن حسن عليه‏السلام پاهاى خود را بر زمين مى‏زند .
و عبارت مرحوم سيّد است أيضاً : وَانْجَلَتِ الْغَبْرَةُ فَرَأى الْحُسَيْنَ عليه‏السلام قائِماً عَلى رَأسِ الْغُلامِ وَهُوَ يَفْحَصُ بِرِجْلَيْهِ ۲ .
وأبى مخنف گفت : وَكَمِنَ لَهُ مَلْعُونٌ فَضَرَبَهُ عَلى أُمِّ رَأسِهِ فَفَجَّرَ هامَّتَهُ فَانصَرَعَ يَخُوضُ ۳ فى‏دَمِهِ فَانْكَبَّ عَلى وَجْهِهِ وَهُوَ يُنادى : يا عَمّاهُ ! أدْرِكْنى ، فَوَثَبَ إلَيْهِ الحُسَيْنُ عليه‏السلام فَفَرَّقَهُمْ عَنْهُ وَوَقَفَ عَلَيْهِ وَهُوَ يَضْرِبُ الأرْضَ بِرِجْلِهِ حتّى قَضى نَحْبَهُ وَنَزَلَ إلَيْهِ وَحَمَلَهُ عَلى ظَهْرِ جَوادِهِ وَهُوَ يَقُولُ : « اللّهُمَّ إنَّكَ تَعْلَمُ أنَّهُمْ تَدْعُونا لِيَنْصُرونا فَخَذَلُونا وَأعانُوا عَلَيْنا أعْداءَنا ، اللَّهُمَّ احْبِسْ عَنْهُمْ قَطْرَ السَّماءِ وَأَحْرِمْهُمْ بِرَكاتِكَ ، اللّهُمَّ فَرِّقْهُمْ شُعَباً وَاجْعَلْهُمْ طَرائِقَ قُدَداً وَلا تَرْضَ عَنْهُمْ أبَداً ، اللّهُمَّ إنْ كُنْتَ حَبَسْتَ عَنّا النَّصْرَ فِى الدُّنْيا فَاجْعَلْ ذلِكَ لَنا فِى الآخِرَةِ وَانْتَقِمْ لَنا مِنَ القَوْمِ الظالمين » .
پس نظر بر آن كشته فرمود و گريست و عباراتى كه در فقره زيارت است فرمود . و آنچه در كتاب « بحار الأنوار » ۴ است از حميد بن مسلم كه گفت : نظر مى‏كردم به آن غلام كه ازار و قميص پوشيده بود و بند يك نعل او گسيخته بود و فراموش نمى‏كنم كه آن بند نعل چپ بود ، پس عمر بن سعد ازدى كه ذكر اسم شوم وى در فقره زيارت شد گفت : واللّه‏ ! بر او حمله مى‏كنم . گفتم : سبحان اللّه‏ ! چه مى‏خواهى از اين طفل ؟ ! به خدا اگر شمشير كشد بر من دست به سوى او نمى‏كشم . بس است او را اين همه جماعت . گفت : واللّه‏ ! بر او حمله مى‏كنم .
پس چنان شمشير بر فرق او زد كه به روى افتاد و عمويش را خواند . آن گاه جناب

1.اللهوف : ۱۱۵ .

2.در چاپ سنگى : يخوز .

3.بحار الانوار ۴۵/۳۵ بقيه باب ۳۷ ، نيز ارشاد شيخ مفيد ۲/۱۰۶ ، اعلام الورى : ۲۴۶ .


روح و ريحان ج1
212

پس بر حسب رتبه و مقام و شأن معنوى بوده است نه جهت نسبت .
بنگر در مصيبت جناب قاسم بن حسن عليه‏السلام آن بزرگوار چه‏ها كردند ، و چه بيانات سوزناك فرمودند كه امام عليه‏السلام بعينها آن بيانات را در فقره زيارت حكايت فرموده است ، براى حرقه قلوب شرح و نقل آن مطلوب است .

در پايمال نشدن بدن حضرت قاسم از سمّ ستوران

شبهه ثالثه : در تاختن اسب است بر بدن قاسم بن حسن عليه‏السلام و پايمال نمودن آن بدن شريف لطيف . و اين فقره در السنه و افواه سالهاست شايع است ، و اهل منبر و ابكاء از هر طبقه‏اى بدين خبر متعرضند . خوب است پيش از شروع ، اقوال علماء را بنويسم : امّا ترجمه عبارت مرحوم سيد ابن طاوس در كتاب « لهوف » ۱ اين است كه : راوى گفت : غلامى بيرون آمد از خيام حرم ، صورت شريفش مانند شقّه قمر درخشنده بود ، پس جنگ كرد ، ابن فضيل ازدى شمشيرى بر فرق مباركش زد ، پس قاسم بن حسن عليه‏السلام به روى درافتاد و عموى خود را ندا كرد ، پس مانند باز و مرغى كه از آسمان به زمين بيايد جناب امام حسين عليه‏السلامتشريف آوردند ، ثمّ شَدَّ شِدَّةَ لَيْثٍ أغْضَب ، يعنى مانند شير خشمگين حمله فرمود ، پس بر ابن فضيل ضربتى زد . وى خواست به ساعد خود نگاهدارد از مرفق دست او قطع شد .
پس صيحه عظيمه‏اى زد كه تمام لشكر شنيدند ، پس اهل كوفه خواستند ابن فضيل را از دست آن جناب رها نمايند ، از هجوم و ازدحام سواران ۲ ابن فضيل هلاك شد .
و عبارت مرحوم سيّد است : فَضَرَبَ ابْنَ فُضَيْلٍ بالسَّيْفِ فاتَّقاها بالسّاعِدِ فَأطَنَّهُ عَنْ لَدُنْ بِالْمِرْفَقِ فَصاحَ صَيْحَةً سَمِعَهُ أهْلُ الْعَسْكَرِ وَحَمَلَ أهْلُ الكُوفَةِ لِيَسْتَنْقِذُوهُ فَوَطَأَتْهُ الْخَيْلُ حَتّى

1.لهوف ابن طاوس : ۱۱۵ ، اعلام الورى : ۲۴۶ ، الارشاد ۲/۱۰۶ .

2.در چاپ سنگى : سوران .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 166644
صفحه از 433
پرینت  ارسال به