217
روح و ريحان ج1

در بيان حديث شريف از كتاب مدينة المعاجز
در معرفت و محبت قاسم بن حسن عليه‏السلام

از ابوحمزه ثمالى مرويست 1 كه گفت : حضرت على بن الحسين زين العابدين عليه‏السلامفرمودند : در شهادت پدرم ، اصحاب و شيعيان خود را خواست و فرمود : اى شيعيان من ! در اين شب بر شترهاى خود سوار شويد و برويد كه اين لشكر مرا طلب مى‏نمايند ، اگر مرا كشتند ديگر شما را نمى‏خواهند ، پس خودتان را نجات بدهيد ـ رَحِمَكُمُ اللّه‏ ـ ومن بيعت خودم از شما برداشتم و وسعت مى‏دهم شما را در ترك عهدى كه با من كرديد .
پس برادران و اهالى و انصار آن بزرگوار به لسان واحد عرض كردند : تو را تنها نمى‏گذاريم ، و قسم بخدا ! نخواهد شد كه مردم بگويند اين جماعت امام و كبير و سيّد خودشان را تنها گذاردند تا آنكه كشته شد ، و چه عذر بياوريم در نزد خداوند ؟ ! پس دست بر نمى‏داريم تا آنكه به حضور تو شهيد شويم .
آنگاه فرمود : « اى قوم ! من فردا با شما جميعاً كشته مى‏شويم و يك نفر از شما باقى نمى‏ماند . پس گفتند : الْحَمْدُ للّه‏ِ الّذى أكْرَمَنا بِنَصْرِكَ وَشَرَّفَنا بِالْقَتْلِ مَعَكَ ، آيا راضى نمى‏شوى ـ يابن رسول اللّه‏ ! ـ فردا در درجه تو باشيم ؟
فرمود : « جَزاكُمُ اللّه‏ُ خَيْراً ! » و دعاء خير فرمود .
پس در روز عاشوراء تماماً با آن جناب شهيد شدند ، پس قاسم بن حسن عليه‏السلام در شب عاشوراء خدمت آن بزرگوار عرض كرد : أنَا فيمَنْ يُقْتَل ؟ يعنى : من از كسانى هستم كه كشته مى‏شوم ؟ پس آن جناب عليه‏السلام به وى شفقت كرد و فرمود : « اى پسرك من ! چگونه است مرگ در نزد تو ؟ » . عرض كرد : شيرين‏تر است از عسل .
فرمود : « اى واللّه‏ ! فَداكَ عَمُّكَ ! تو از مردهائى هستى كه كشته مى‏شوى با من بعد از

1.مدينة المعاجز ۴/۲۱۴ ح ۲۹۵ تسلسل ۱۲۴۲ ، روايت از الهداية الكبرى حضينى نيز نقل شده است .


روح و ريحان ج1
216

خلاصه در فقره زيارت ناحيه عبارت « مات الغلام » نيست و اسب تاختن بر بدن قاسم هم نيست ، علاوه مرحوم شيخ مفيد تصريح فرمود كه : قاتل قاسم پايمال ستوران گرديد .
و در كتاب « غوالى اللآلى » مخصوصاً گفته است ـ بِاسْمِهِ ـ : عمر بن سعد كوبيده سمّ اسبان و ستوران شد .
و در مقتل ابى مخنف نيز اين فقره [را] ندارد .
و در كتاب « مدينة المعجزات » ۱ سيّد فرمود : « قتل قاتله » يعنى امام عليه‏السلام قاتل او را كشت ، و زنده بودن قاسم بن حسن عليه‏السلام تا درب خيام حرم و گشودن چشمهاى شريف قاسم با « مات الغلام » معارض و منافيست .
و ايضاً ابى مخنف گفت : « وحمله على ظهر جواده »۲ يعنى : بر روى اسب برداشته به سوى خيمه‏اش آورد ، و اگر خورد شده بود مانند بدن شريف لطيف حضرت أبوالفضل عليه‏السلامبه خيام نمى‏آورد ، و در آن كتاب نيز تعرّض نكرده ، پس به گفتار حميد بن مسلم اعتمادى نبايد كرد خصوصاً تعارض و تنافى از گفتارش معلوم و واضح است .
و عبارت مرحوم سيّد بن طاوس احسن و امتن عبارات است ، و مؤيّدات و شواهد خارجيّه بر متانت و صحّت عبارت آن مرحوم مؤيد بسيار است ، و اصرار بر اين قول كه اسب تاختن بر سينه قاسم است بلكه اظهار آن را شايسته و سزاوار نمى‏دانم .
و داعى اصرار ندارم به استحسانات عقليه منكر اين فقره معروفه شوم ، همانا مسلك و مشربم تمسّك به اقوال فحول از قدماء علماء است ، البته اجتهاد در برابر نصّ جائز نيست ، و خوش دارم در خاتمه احوال قاسم بن حسن ـ سلام اللّه‏ عليه و على أبيه وعمّه ـ اين حديث كه دالّ بر جلالت قدر قاسم است از كتاب « مدينة المعاجز » به فارسى بنويسم :

1.همان مدينة المعاجز است ، بنگريد به : مدينة المعاجز ۳/۳۷۱ .

2.كلمات الامام الحسين عليه‏السلام ، شريفى : ۴۷۳ به نقل از ابو مخنف .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 166636
صفحه از 433
پرینت  ارسال به