219
روح و ريحان ج1

است ، و اين بيان كمال تشنگى امام زمان عليه‏السلام را مى‏رساند كقوله عليه‏السلام : «فَقَد نَشَفت كَبَدى مِنَ الظَمأ» و معنى « نشف » خشك كردن آب است يا عرق بدن است از پارچه ۱ ، و اين معنى نزديك به مراد است .
و به عبارت «صراح اللّغة» حوضى كه آب را به خود مى‏كشد و كاغذ سياهى را و جامه رنگ را ، و همچنين زمين و سنگهاى سوخته و سياه شده از آفتاب نشف است ۲ .
پس معنى كلام امام عليه‏السلام كه به قاسم فرمود : «جَفَّتْ روحى۳عَطَشاً» همان «نشَفت كبَدى» است از آنكه كبَد ، جالب و جاذب غذا و شراب است و مُقسّم آنها و ركن ركين در بدن انسانى است مانند قلب و دماغ ، چون آب به وى نرسد و مددى نشود ناچار مانند گياه با اعصاب و اوتار و عروق ديگر خشك مى‏شوند .
وتعزيه حضرت احديّت آدم ابوالبشر را از براى جناب سيّدالشهداء عليه‏السلام بدين عبارت «حتّى يَحُولَ العَطَشُ بَينَهُ وَبَينَ السَّماء كالدُّخان»۴ نيز منتهاى تشنگى را مى‏فهماند .
و ظاهر اين عبارت در افواه خواص و عوام شايع است كه مى‏گويند : چشم من آسمان را نمى‏بيند از شدّت و نقاهت گرسنگى و تشنگى ، و حال آنكه آسمان از تمام اجسام

1.بنا بر معنايى كه خليل در العين ۶/۲۶۷ مى‏گويد نشف دخول آب در زمين و پارچه است . معانى كه مؤلف ذكر كرده با اختلافاتى در لسان العرب ۹/۳۲۹ ماده ( نشف ) آمده . خلاصه عبارت ابن منظور چنين است : نَشِفَ الماءُ : يَبِسَ ، ونَشَفَ الماءَ : اخذه من غدير أو غيره بخرقة أو غيرها . ابن السكيت : النشف مصدر نشِفَ الحوضُ الماءَ . ونشِف الثوبُ العرقَ : شربه . قال ابن الأثير : أصل النشف : دخول الماء فى الأرض والثوب .

2.ظاهراً همان سنگ پا را گويند بنا بر توضيح خليل در العين ۶/۲۶۷ : والنشف : حجارة على قدر الأفهار ونحوها ، سود كأنها محترقَة تسمى نشفة ونشفاً ، يحكّ بها وسخ الأديم وقدما الإنسان وبدنه فى الحمام ، سميت به لتنشفها الماء . ويقال : بل سميت به لانتشافها الوسخ عن مواضعه . نيز رجوع شود به : لسان العرب ۹/۳۲۹ .

3.كذا ، ظاهراً رُوعى ـ به عين ـ صحيح باشد كه بمعناى قلب است . در لسان العرب ۸/۱۳۵ ماده (روع) مى‏گويد : والرُوع موضع الرَوْع وهو القلب .

4.بحار الانوار ۴۴/۲۴۵ باب ۳۰ ح ۴۴ به نقل از الدر الثمين .


روح و ريحان ج1
218

ابتلاء به بلاء بزرگ ، و همچنين پسر من عبداللّه‏ » .
عرض كرد : اى عموى ! لشكر به سوى زنها مى‏آيند و عبداللّه‏ رضيع بين ايشان كشته مى‏شود !؟
فرمودند : « فداك عمُّك ! عبداللّه‏ كشته مى‏شود در وقتى كه جان من از تشنگى خشك مى‏شود » ـ و اين فقره اشاره به شدّت عطش است ـ « پس به سوى خيمه‏ها بيايم آب و شير طلب كنم و نيابم ، پس بگويم : پسرم را بياوريد تا از دهان او پر آب شوم ، پس بياورند 1 و به دست من گذارند 2 ، پس او را به نزديك دهان خود بياورم . فاسقى تيرى بر او زند و او را نحر كند كه خون گلوى او به دست من بريزد ، پس آن خون را به آسمان بريزم و بگويم : اللّهُمَّ صَبْراً واحْتِساباً فِيكَ . . » الى آخر الخبر . اَخَذْتُهُ 3 مَوْضِعَ الْحاجَة .
و اين حديث كه در كتاب مذكور است چه قدر دلالت بر علوّ معرفت و بصيرت حضرت قاسم بن حسن عليه‏السلام مى‏كند .
بلى ، اشكالى در اين فقره است كه : حضرت امام حسين عليه‏السلام فرمودند : « آب از دهان على اصغر بياشامم از شدّت تشنگى » .
جواب آن مكيدن زبان عبداللّه‏ علىّ اصغر رضيع است فرقى نيست با آنچه به على اكبر فرمودند : «هاتِ لِسانَكَ» ، فَمَصَّهُ . والبته رطوبت دهان عبداللّه‏ رضيع و رطوبت زبان شريفش به جهت اغذيه رطبه لبنيّه ليّنه از دهان آن بزرگوار زيادتر بوده است .

در بيان شدّت تشنگى امام عليه‏السلام

بلكه در اين حديث مذكور شد كه آن جناب فرمودند : « روح من از تشنگى خشك شد » ، مراد همان رطوبت دهان و فوران و جريان خون بدن است كه از آثار عطش شديد

1.در چاپ سنگى : بياوردند .

2.در چاپ سنگى : گذاردند .

3.كذا ، ظاهراً : اخذت منه .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 166722
صفحه از 433
پرینت  ارسال به