221
روح و ريحان ج1

پدر و عرض كرد : العطش !
فرمود : «هاتِ لسانَك» ، فَمَصَّهُ ودَفعَ إليه خاتَمَهُ وقالَ : «اَمْسِكه فى فيكَ»۱ .
پس زبان على اكبر را خواست و مكيد از آنكه زبان ، مجمع رطوبات است و مجراى چشمه كه منضج غذا و حيات بعضى از اجزاء و قُوى است ، و اگر على اكبر از آن جناب تشنه‏تر بود ناچار زبان پدر را مى‏مكيد .
پس زبان دادن براى سيراب كردن است و زبان مكيدن براى سيراب شدن است كما روى فى «البحار» ۲ عن على عليه‏السلام أنه قال : «عَطَشَ المُسلمونَ عَطَشاً شَديداً فجاءَت فاطمةُ بِالحَسَنَ وَالْحُسينِ عليهماالسلام فَقالَتْ : يا رَسُولَ اللّه‏ِ ! اِنّهما صَغيرانِ لا يُطيقانِ العَطَشَ ، فَدَعا الحَسَن عليه‏السلامفاَعَطاهُ لسانَه فمصَّه حَتّى ارْتَوى ، ثُمّ دَعَا الحُسينَ عليه‏السلام فَاَعْطاهُ لِسانَه فمَصَّهُ حتى ارْتَوى» .
و حديث شريفى كه در «مناقب» است : « اِنّ رَسُولَ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله يَمصُّ لِعابَ الحَسَنِ والحُسَيْنِ كما يَمصُّ الرَّجُلُ التَّمْرَةَ »۳ ، از روى رأفت و عطوفت است و التذاذ از طريق محبّت .
و هم چنين است فرموده امير مؤمنان عليه‏السلام : «هذا لِعابُ رَسُولِ اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، هذا ما زَقَّنى۴رَسُولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله زَقّاً »۵ .
و ايضاً مروى است در حقّ جناب سيّد الشّهداء عليه‏السلام : فَاَخَذَهُ فَجَعَل لِسْانه فى فَمِه ، فَجَعَل الحُسين عليه‏السلام يَمُصُّ حَتّى قالَ النَّبىُّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : « إيْهاً حُسَينُ ! إيْهاً حُسَيْنُ ! »۶ .

1.بحار الانوار ۴۵/۴۳ . العوالم : ۲۸۶ .

2.بحار الانوار ۴۳/۲۸۳ ، مناقب ابن شهر آشوب ۳/۱۵۶ .

3.مناقب آل ابى طالب ۳/۱۵۶ ، بحار الانوار ۴۳/۲۸۴ ح ۵۰ .

4.در چاپ سنگى « ذقنى » وسپس « ذقاً » ـ به ذال ـ آمده كه صحيح نيست ، وزَقّ ـ به زاء ـ غذا دادن با دهان را گويند و بيشتر در مورد پرندگان استفاده مى‏شود ، چنانچه در لسان العرب ۵/۱۴ ماده ( زقق ) و غيره بدان تصريح شده است .

5.امالى شيخ صدوق : ۴۲۲ ، التوحيد : ۳۰۵ ، روضة الواعظين : ۱۱۸ ، المسائل العكبرية ، شيخ مفيد : ۱۲۳ .

6.مناقب ابن شهر آشوب ۳/۲۰۹ ، مدينة المعاجز ۳/۴۹۴ ح ۵۹ .


روح و ريحان ج1
220

و اجرام حسيّه اظهر و اوسع است ، نظير آن اين آيه كريمه است در جوع كه خداوند فرموده است : « ضَرَبَ اللّه‏ُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَداً مِن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّه‏َ فَأَذَاقَهَا اللّه‏ُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ »۱ .
در علم بيان و تفسير گفته‏اند : اذاقه مناسبت با كسوت لباس ندارد بلكه از لوازم اكل است يعنى لباس جوع و خوف را بايد پوشانيد ، چشانيدن چه مناسبت دارد ؟ چند نحو جواب گفته‏اند از آن جمله اثر جوع ، هزال و صفرت است يعنى زردى و لاغرى ، پس زردى و لاغرى را استعارةً تشبيه به جامه فرموده‏اند ، كقوله تعالى « وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذلِكَ خَيْرٌ »۲ .
و اين مطلب مشروحاً در تجريد استعاره و ترشيح ، تشريح شده است در بعضى از استعارات و تشبيهات در تشنگى و امثال آن .

در بيان اينكه تشنگى سيّد الشهداء عليه‏السلام
از تشنگى فرزندش شديدتر بود

و داعى در حين تحرير اين حديث و تذكّر اين عبارت «وجفت رُوحى عَطَشاً»۳ با عبارت «ناوِلُونى ابنى لاَِشربَ مِنْ فيه فاَحْمَلَهُ لاُِدْنِيَهُ مِنْ فِىَّ»۴ اعلى مرتبه عطش و تشنگى را براى آن جناب تشنه‏كام دانسته است ، و آن نهايت تشنگى است كه خواست از دهان و زبان طفل رضيع خود استسقاء نمايد ، و از اين حديث و احاديث ديگر تشنگى عبداللّه‏ رضيع چندان معلوم نيست و اگر هم تشنه بوده ، پدر بزرگوارش از او تشنه‏تر بوده است .
و همين قسم است آنچه را كه با على بن الحسين عليه‏السلام فرمود ، در وقتى كه آمد خدمت

1.نحل : ۱۱۲ .

2.اعراف : ۲۶ .

3.قبلاً از مدينة المعاجز ۴/۲۱۶ گذشت .

4.ادامه فقره سابقه است .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 166566
صفحه از 433
پرینت  ارسال به