227
روح و ريحان ج1

« خِتَامُهُ مِسْكٌ »۱در حق اوست و گويا اخذ خاتم علامت است براى فكّ رحيق مختوم .
و در معنى آن ديده‏ام : اى ممنوعٌ مِنْ اَنْ تَمَسَّه يَدُ اَحَدٍ حَتّى يَفُكَّ خَتْمُهُ للاَبْرارِ ۲ .
پس از براى على بن الحسين عليه‏السلام كه سيّد ابرار بنى فاطمه بود رحيق مختومى ذخيره شده كه گشودن خاتم آن به دادن اين خاتم از جانب سنىّ الجوانب آن امام غريب شهيد عليه‏السلامگرديد ، و سيراب شدن از آن آب به حوالت آن بزرگوار بدست سيّد مختار در دار دنيا فضيلتى است عظيم و نعمتى است كريم .
پس بهتر ختم سخن است ، و استدعاء دعاء از اهل ولاء و بكاء در هر انجمن .

شرح حال عمرو بن حسن بن على بن ابى طالب (ع)

بدان يكى از اولاد حضرت امام حسن عليه‏السلام عمرو است ، و به روايت شيخ مفيد مادرش همان مادر قاسم و عبداللّه‏ است ، و سابقاً بنا بر قولى مادر ابوبكر بن حسن عليه‏السلامكه احمد نام داشت و شهيد شد نيز بوده است .
و علاّمه مجلسى طاب ثراه در جلد عاشر از «بحار الانوار» 3 فرمود : واما عمروُ و القاسمُ وعبدُ اللّه‏ بنِ الحسنِ بن علىّ عليه‏السلام فإنّهمُ اسْتُشْهِدُوا بينَ يَدَىْ عَمِّهم الحسين بن على عليهماالسلامبالطّفَّ واَرْضاهُمْ وَاَحْسَنَ عَنِ الدّينِ والاِسلامِ وأهْلِه جَزاهُم .
پس از اين بيان ظاهر است كه به جاى احمد ، عمرو شهيد گرديد .
و اين خبر منافى است با آنچه مرحوم سيّد در «لهوف» 4 فرمود : « وكانَ مَعَ النساءِ علىُّ بنُ الحُسينِ عليه‏السلام وهُوَ مَريضٌ بالذّرب قَدْ نَهكَتْهُ العِلَّةُ ، والحَسَنُ بْنُ الحَسَن المُثنَّى عليه‏السلام ، وكان قَدْ

1.مطففين : ۲۶ .

2.بدين معنا مرحوم طريحى در مجمع البحرين ۱/۶۲۲ ماده ( ختم ) تصريح كرده است .

3.بحار الانوار ۴۴/۱۶۷ ، نيز ارشاد شيخ مفيد ۲/۲۶ .

4.لهوف : ۱۴۳ ، بحار الانوار ۴۵/۱۰۸ باب ۳۹ .


روح و ريحان ج1
226

در سقايت على بن الحسين عليه‏السلام زمان احتضار

و خوب است در آخر اين بيان اشعارى شود از كيفيّت سقايت به على بن الحسين عليه‏السلامبنحو اجمال :
بدان در حين احتضار استحباب دارد به هر محتضرى جرعه آبى دهند و زندگان راضى نشوند متوفّى ايشان تشنه بميرد ، و على بن الحسين عليه‏السلام اين كأس أوفى را كه آشاميد قبل از ذهاق ۱ روح [ و ] وصول آن به تراقى بود ، از آنكه خود پدر بزرگوار را ندا كرد و از ماجرا اخبار نمود چنانكه از عبارت «بحار الانوار» ۲ ظاهر است : فَإذا بلغَتَ الرُّوحُ التّراقى قال : يا اَبَتاه ! هذا جدّى رَسُول اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله سَقانى بِكَأسِهِ الاَْوْفى .
يعنى : اين سقايه در حال حيات بوده است نه بعد از ذهاق ۳ روح ، پس چرا آن جناب با تمكّن ، سقايه نفرمود آن جوان عطشان را ؟ همانا سقايه پدر مر پسر را در حين احتضار امرى است صعب ، از اين جهت حواله به جدش فرمود ، و جدّ والاتبارش نيز سقايه كامل نمود .
و شايد به مفاد «وَاَعْطاهُ خاتَمَهُ ، وَ قالَ : اَمْسِكْهُ فى فيكَ » در زمان احتضار از همان خاتم كه كأس أوفى بود به يد كريمه جدّ بزرگوارش سيراب شده باشد ، يعنى : قاسم بن حسن عليه‏السلامبعد از اخذ خاتم بدون فاصله سيراب گرديد ، اما على بن الحسين عليه‏السلام زمان لقاء آثار موت ، كامياب و به خدمت جدّش شرفياب شد .
پس آبى كه تشنگى ندارد و نمى‏آورد آب كوثر و سلسبيل از رحيق مختوم ۴ است كه

1.كذا ، ظ : زهاق .

2.بحار الانوار ۴۵/۴۴ باب ۳۷ .

3.كذا ، ظاهراً : زهاق .

4.در اصل محتوم .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 169559
صفحه از 433
پرینت  ارسال به