229
روح و ريحان ج1

مرد و ماند پسرهاى او ، پس روزى جستند بر جدّ خويش و او را خونين كردند ، پس گفت :


اِنَّ بَنِىَّ رَمَّلُونى بالدَّمِمن يَلق آسادَ الرّجال يَكْلِمِ
ومَنْ يَكنْ دِرْءٌ بِهِ يُقَوَّمِشِنشِنَةُ اَعرِفُها مِنْ اَخْزَمِ
يعنى : فرزندان من آلوده كردند مرا به خون ، و كسى كه مى‏بيند شير مردان را زخم خورده مى‏شود ، و كسى كه بوده است به او كژى به او راست كرده مى‏شود ، اين خوئى است كه شناخته‏ام من اين خوى را از اخزم كه نافرمان بوده است بر پدر . يعنى : اينها هم خوى اخزم را دارند .
در اين دو بيت جدّ اخزم خواست اخزم و برادرانش را مدح نمايد ، و يزيد هم مدح كرد عمرو بن حسن عليه‏السلام را در شجاعت و بسالت و نسبت به حضرت شاه ولايت عليه‏السلام .
بعبارة اخرى كه در افواه معروف است :
شير را بچّه همى ماند بدو ۱
از شير ، شير متولد مى‏شود و از مار نر نيز مار آيد ، و ذمّ و مدح او در اين بيت ظاهر است ، و اظهار جُبن و عجزش نيز اظهر .
پس اخزم اگر به معنى مار نر باشد مصرع ثانى شاهد است و اگر ملاحظه مصدر و شأن و روش باشد مصرع اول از ابو اخزم است و شايد مصرع ثانى را خود يزيد گفته باشد ، زياده از اين نظر ندارم .
پس از اين قول سيّد معلوم است عمرو بن حسن عليه‏السلام در كربلاء شهيد نشد و با اسيران و دختران رسول صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بوده است .
و صاحب كتاب «مناقب» ۲ فرمود : عبداللّه‏ و قاسم و ابوبكر فرزندان امام حسن عليه‏السلامدر

1.امثال و حكم دهخدا ۲/۱۰۴۴ .

2.مناقب ابن شهر آشوب ۳/۲۵۹ . عبارت وى چنين است : وأربعة من بنى الحسن : أبوبكر و عبداللّه‏ و القاسم ، وقيل بشر ، وقيل عمر ، وكان صغيراً .


روح و ريحان ج1
228

واسى عمَّه واِمامَهُ فى الصَّبرِ عَلى الرِّماحِ ، وانّما ارتثّ 1 وقَدْ اَثْخَنَ بِالجِراح وكانَ مَعهُمْ زَيد وَعَمرو وُلْد الحسَن عليه‏السلامالسِبط » .
ملخّص معنى آن است : در ورود سباياى آل عصمت بر اهل كوفه از رجال كسانى كه با ايشان بوده است حضرت على بن الحسين عليه‏السلامو حسن بن حسن عليه‏السلام مثنّى و زيد بن حسن و عمرو بن حسن عليه‏السلام .
و اين قول در كمال قوّت است و آنچه از اولاد امام حسن عليه‏السلام تعداد نموديم از شهداء طفّ تأييد مى‏نمايد يعنى : عمرو از شهدا نبوده است بلكه با اسراء و سبايا بود .

در شرح شعرى كه يزيد بن معاويه خواند

و همين طور تأييد مى‏كند آنچه را كه مرحوم سيّد فرمود ۲ : روزى يزيد عنيد على بن الحسين عليه‏السلام را خواست با عمرو بن حسن عليه‏السلام ، و عمرو صغير بود كه گفته مى‏شد يازده ساله است ، پس يزيد به عمرو گفت : آيا با پسرم خالد كُشتى مى‏گيرى ؟ عمرو فرمود : نه ، وليكن كاردى به من بده و كاردى به خالد تا مقاتله كنيم . يزيد اين شعر خواند :


شِنشِنَةُ أَعْرِفُها مِنْ اَخْزَمِهَل تَلِدُ الحَيَّةُ الاّ الْحَيَّةِ۳
ملخّص معنى بيت آن است : اين طبيعت و خوئى است كه از اخزم است ؛ از مار ، مار متولد مى‏شود .
و «اخزم» بنا بر گفتار صاحب « قاموس » ۴ مار نر است ، و شارح و مترجم « قاموس » ۵ گفته است در لغت «خَزَمَ» : ابو اخزم طائى جدّ حاتم طائى يا جدّ جدّ او است ، أخزم پسر او

1.در چاپ سنگى : ارثت .

2.لهوف : ۱۹۴ .

3.در باره شرح اين بيت همچنين رجوع كنيد به : شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ۱۲/۱۲۵ .

4.القاموس المحيط ۴/۱۰۵ ماده ( خزم ) .

5.مراد زبيدى است در تاج العروس ۸/۲۷۵ همان ماده .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 166437
صفحه از 433
پرینت  ارسال به