23
روح و ريحان ج1

در اين پيمان نامه ، عقائد شش‏گانه درباره مسأله معراج ، سؤال قبر ، پل صراط و غيره را چنين نگاشته :
نخست : بالا رفتن پيغمبر برگزيده است از زمين به آسمانها با همان تن پاك ديده شده در پايان شب كه انجام آن رفتن رسيدن به خداوند بود ، و كسى هم در ميان نبود و سخنان چند شنود و برگشت و به بستر خواب خويش آرميد ، و هر كس جز اين سخن گويد پيغمبرى او را نخواسته است .
دوم : گرويدن به پرسش دو فرشته فرخنده است در گور .
سوم : كشيدن پل است بر دوزخ براى گذشتن كه درازى آن سه هزار سال مى‏نمايد .
چهارم : آويختن ترازوى دادخواهى است براى سنجيدن كارها .
پنجم : هستى بهشت و دوزخ است در آسمان و زمين نه آنكه سپس آفريده شود .
ششم : راست دانستن مرگ و برخاستن مردگان از گورهايشان با همان تنهاى فرمان برده و گناه كرده ، و برپاشدن روز رستاخير است براى سزا دادن .
و اين شش چيز ، پى و بن و بيخ اين درخت برومندند ۱ .
در جايى ديگر هنگام سفارشى اخلاقى ـ عرفانى كه گزيده‏اى از آن را نقل مى‏كنيم مى‏گويد :
روزگارى كه آدم عليه‏السلام را وفا نكرد با تو كى كند ؟ و عمرى كه بر نوح عليه‏السلام بپايان رسيد به تو كى بقاء دارد ؟ و اجلى كه بر خليل تاختن آورد تو را كى فرو گذارد ؟ چندين هزار سال است كه اولاد آدم اندرين سفرند ، از اصلاب به ارحام مى‏آيند و از ارحام به پشت زمين و از پشت زمين به شكم زمين مى‏روند ، چنانكه شيخ فرمود :


تو كه بر پشت زمينى همه وقت آن تو نيستديگران در شكم مادر و پشت پدرند
پس همه عالم گورستان است . سر بر آر و از آسمان بپرس كه چند پادشاه ياد دارى ، و چشم بر زمين افكن كه در شكم چند نازنين گذارى ! پس از عهد آدم إلى زماننا كسى از مرگ نرست و تو هم نخواهى رست ، يعنى : اين دردى است بى‏درمان و جراحتى است بى‏مرهم ، مرحله‏ايست رفتنى ، و گلى است چيدنى ، و راهى است ديدنى ، و غنچه‏اى است شكفتنى ، و ساغرى است شكستنى ، و صيدى

روح و ريحان دهم

در هجرت حضرت عبدالعظيم عليه‏السلام است به شهر رى ، و شرح آيه « مَن يُهَاجِرْ فِى سَبِيلِ اللّه‏ِ . . » الى آخره ، و جهت هجرت آن جناب .
هجرة عظيمة : در سعادت مهاجرت ، و اقسام هجرت از وجوب و حرمت ، و استشهاد از آيات و اخبار ، و روايت صدوق طاب‏ثراه از كتاب «زهد النجاة» و مطالب نافعه ديگر در هجرت ، و اشعار جامى .

1.جنة النعيم : ۳۲۲ .


روح و ريحان ج1
22

خَيْرُ جارٍ . بِكَ وَبِجَوارَيْكَ وَصاحِبَيْكَ عَبْدِ العَظيمِ بنِ عَبْدِ اللّه‏ِ وَحَمْزَةَ بنِ مُوسى أتقرَّبُ إلى الأئمَّةِ وَأتوَسَّلُ بِهِمْ لِكَشْفِ الغَمَّة 1 .

نمونه‏هايى از نثر ادبى كجورى :

تأليفات واعظ تهرانى بيشتر براى استفاده عامه مردم نگاشته شده ، لذا از لغزگويى و معمّاپردازى پرهيز نموده و عبارات وى غالباً سليس ، روان ، وخالى از تكلّفات و صناعات ادبى است ، مگر در بعضى از موارد كه مقام اقتضاى آنرا داشته است .
لذا در آغاز وصيت‏نامه خود كه آن را « پيمان نامه» نام نهاده چنين مى‏گويد :
چون اهالى ايران پارسى زبانند و بر حسب اصطلاح معتاد از غير اين لغت بايد گريزان باشند لهذا به روش ايشان خواستم وصيت نامه خود را منحصر به عبارات فارسيه كنم چنانكه جماعتى از حكماء و شعراء در تحريرات نثريّه و تقريرات شعريّه همّت خودشان را مصروف نمودند از اصطلاح معمول و لغت مرسوم تجاوز ننمايند ، و شايد بعضى براى انسى كه به تركيب لغات و تأليف اصطلاحات دارند در بدو نظر منزجر باشند و آنها را كلفت دانند شايد بعد از مرور و دقت نظر بر ايشان كلفت و مشقّتى نباشد ، و گويا كلفت نويسنده را افزون از خواننده دانند ۲ .
در اين پيمان‏نامه ، مؤلف قابليت خود را براى استفاده از الفاظ فارسى و عدم استعمال واژگان عربى و نيز ارائه سبكى نوين غير از سبك ديگر صفحات كتاب ، بخوبى نشان داده كه قابل ملاحظه و مراجعه است ، وبا توجه به مفصل بودن آن فقط قسمتى كوتاه از آن را در اين مقام مى‏نگاريم :
هان هان ! آسودگى تن براى آن است تا جان بياسايد ، و آسودگى جان براى پرستش يزدان ، و راه پرستش يزدان در دست آن دانشمند دانشورى است كه در آغاز اين سخنان ياد كردم و گفتم : روزى جان را از وى بايد خواست و به سوى وى بايد شتافت ، پس تن خاكى آشكار تو را پادشاه روزگارت نگاهدارى فرمود و بهره وى را داد و آسوده‏اش گذارد ، اكنون بايد به آستان دانشمندان و پاكانِ برگزيدگان كه روزى جانهاى ماها به دست ايشان است در پنهان رويم . .

1.جنة النعيم : ۴۹۷ .

2.جنة النعيم : ۳۱۷ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 170546
صفحه از 433
پرینت  ارسال به