عبداللّه محض نوشت كه هر حباء و عطاء او را طالبم و محمّد بر من خروج مىنمايد . عبداللّه در جواب نوشت :
وكيف يُريدُ ذاكَ وَانتَ منهُبِمنزلة النِّياطِ مِنَ الفُؤادِ
و برخى به جاى لفظ «حباء» كلمه «حيات» نقل كردهاند .
و اين بيت را نيز حضرت امير عليهالسلام براى عبدالرّحمن بن ملجم مرادى ذكر فرمود ۱ .
و جزرى گفت : «عَذِيرَك من فلان» بطريق نصب خوانده مىشود ، اَىْ هاتِ مَنْ يَعْذِرُكَ .
خلاصه پس از زمانى كه منصور دوانيقى در مقام سفك دماء سادات و هتك حرمت بنى فاطمه برآمد و عبداللّه محض را در مجلس خود حبس نمود ، و زجر شديد كرد به نحوى كه در آن اوقات دختر كوچكى از عبداللّه محض ، فاطمه نام ، براى استخلاص پدرش در برابر منصور دوانيقى ايستاد و گفت :
اِرْحَم كبيراً سِنُّه مُتَهَدِّماًفى السِّجنِ بينَ سَلاسلٍ وَقُيُودِ
انِ جُدْتَ بِالرَّحِمِ القَرِيْبَةِ بَينَناما جدُّنا مِنْ جَدِّكُمْ بِبَعيدِ۲
خلاصه معنى آن است : رحم كن بر اين پيرمرد سالخوردهاى كه قواى او شكسته شده و در زندان به زنجيرها مقيّد و بسته است ، اگر به رحم نزديكى كه ما بين ما است رحم كنى جدّ ما و شما دور نيست و نزديك است ، يعنى جزاء مىيابى .
منصور چون مقاله آن دختر را شنيد رقّت كرد و گذشت و اعتنائى ننمود .
[ در جهت حبس عبداللّه محض ]
و جهت حبس عبداللّه محض آن شد : دو پسر از وى يكى ابراهيم قتيل باخمراى ،