257
روح و ريحان ج1

خلاصه ، اخبار مختلفه در تزلزل حال عبداللّه‏ محض از كتاب «اصول كافى» و غيره ديده شده است ، شرح تمام آن ، اين بنده را از مراد دور دارد .
و عبداللّه‏ محض به قولى قبل از خروج محمّد و ابراهيم فرزندانش و به قولى ديگر بعد از خروج ايشان رحلت فرمود ، ليكن از مسعودى ۱ در كتاب «مروج الذّهب» ظاهر است كه سر ابراهيم را در زندان ربيع حاجب به نزد عبداللّه‏ پدرش آورد و وى نماز مى‏كرد ، يكى از برادرانش گفت : تعجيل نما . چون فراغت يافت و سر ابراهيم را ديد برداشت و گفت : اَهلاً وسَهلاً ـ يا ابا القاسِمْ ! ـ لَقَدَ وَفَيْتَ بعَهْدِاللّه‏ِ وَميثاقِه ، خوش وفا كردى . ربيع گفت : چگونه بود پسرت ؟ ابراهيم گفت :


فَتىً كانَ يَحميهِ مِنْ الضَيْمِ نَفْسَهويُنْجيهِ مِن دارِ الهَوانِ اجْتِنابُها
و اين فقره دلالت دارد وفات عبداللّه‏ بعد از خروج ابراهيم بوده است .
عجالةً از حالات ديگر عبداللّه‏ محض مى‏گذريم و به شرح احوال برادران و فرزندانش برمى‏آئيم .

[ در شرح حال محمد بن عبداللّه‏ بن حسن بن حسن ] [ بن على بن ابى طالب عليهم‏السلام ]

اين سيّد جليل كريم الفعال و محمود الخصال است ، و وصف بزرگواريش ديوانى على‏حده مى‏خواهد .
و محمد راست مكتوبى با ابوجعفر منصور دوانيقى ، براى خوف تطويل از آن گذشتيم .
و از سنّ شريف وى چهل و پنج سال گذشت .
و از مدينه طيّبه با دويست و پنجاه سوار در ماه رجب المرجب از شدّت ظلم ظالمين و حاكم جائر خروج فرمود ، و در چهاردهم ماه رمضان المبارك همان سال شهيد گرديد ،

1.در چاپ سنگى : كتاب مسعودى .


روح و ريحان ج1
256

نبودى «كافر جرعه آبى ننوشيدى» ، و اگر نبود «مؤمن بر قُلّه كوه رود هر آينه كافرى يا منافقى برانگيخته شود تا او را اذيّت كند» ، و اگر نبودى «خداوند بنده‏اى را كه دوست دارد بلا بر وى ريخته شود ، پس از غمى خلاص نشود مگر اينكه غم ديگرى بر وى وارد آيد » ، و اگر نبودى كه : « خداوند دوست دارد دو جرعه : يكى جرعه كظم غيظ و يكى جرعه مصيبت را بر مؤمن بنوشاند و نيكى صبر او را اجر دهد» ، و اگر نبودى « اصحاب و ياران رسول صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهدشمنان خودشان را به طول عمر و صحّت بدن و زيادتى مال و اولاد دعا مى‏كردند» ، و اگر نبودى « هر كس را كه حضرت ختمى مآب صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهرحمت مى‏فرستاد و آمرزش مى‏فرمود كشته مى‏شد» .
پس بر شما باد ـ اى عم و پسر عم و اى فرزندان عموى من و برادران من ! ـ به صبر كردن و سرور و تسليم فرمان الهى و تفويض امر و ملازمت در طاعت و چنگ زدن به آن از آنچه بر ما و شما ريخته است از صبر كردن ، و ختم فرمود براى ما و براى شما اجر و سعادت را ، و نجات داد ما را از هر هلاكتى به حول و قوّت خود ، و خداوند شنوا و نزديك است ، و صلّى اللّه‏ على محمّد و آله .

[ در گفتار ابن حجر در حقّ عبداللّه‏ بن حسن ]

و بدان ابن حجر در «صواعق محرقه» نقل كرده است : عبداللّه‏ محض در خردسالى نزد عمر بن عبدالعزيز آمد ، پس او را دربرگرفت و تعظيم تمام كرد و حاجاتش برآورد و گفت : حضرت رسول صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود : «فاطمه پاره جگر من است ، هر كس او را خوشحال كند مرا خوشحال كرده است » ۱ ، و من مى‏دانم هر كه به ذريّه وى محبّت نمايد موجب خوشحالى فاطمه زهرا صلوات اللّه‏ عليها است و هر يك از بنى هاشم قدرت بر شفاعت دارند ، و من اميدوارم در شفاعت عبداللّه‏ بن حسن باشم .

1.امالى شيخ صدوق : ۱۶۵ ح ۱۸ ، روضة الواعظين : ۱۵۰ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 166965
صفحه از 433
پرینت  ارسال به