خلاصه ، اخبار مختلفه در تزلزل حال عبداللّه محض از كتاب «اصول كافى» و غيره ديده شده است ، شرح تمام آن ، اين بنده را از مراد دور دارد .
و عبداللّه محض به قولى قبل از خروج محمّد و ابراهيم فرزندانش و به قولى ديگر بعد از خروج ايشان رحلت فرمود ، ليكن از مسعودى ۱ در كتاب «مروج الذّهب» ظاهر است كه سر ابراهيم را در زندان ربيع حاجب به نزد عبداللّه پدرش آورد و وى نماز مىكرد ، يكى از برادرانش گفت : تعجيل نما . چون فراغت يافت و سر ابراهيم را ديد برداشت و گفت : اَهلاً وسَهلاً ـ يا ابا القاسِمْ ! ـ لَقَدَ وَفَيْتَ بعَهْدِاللّهِ وَميثاقِه ، خوش وفا كردى . ربيع گفت : چگونه بود پسرت ؟ ابراهيم گفت :
فَتىً كانَ يَحميهِ مِنْ الضَيْمِ نَفْسَهويُنْجيهِ مِن دارِ الهَوانِ اجْتِنابُها
و اين فقره دلالت دارد وفات عبداللّه بعد از خروج ابراهيم بوده است .
عجالةً از حالات ديگر عبداللّه محض مىگذريم و به شرح احوال برادران و فرزندانش برمىآئيم .
[ در شرح حال محمد بن عبداللّه بن حسن بن حسن ] [ بن على بن ابى طالب عليهمالسلام ]
اين سيّد جليل كريم الفعال و محمود الخصال است ، و وصف بزرگواريش ديوانى علىحده مىخواهد .
و محمد راست مكتوبى با ابوجعفر منصور دوانيقى ، براى خوف تطويل از آن گذشتيم .
و از سنّ شريف وى چهل و پنج سال گذشت .
و از مدينه طيّبه با دويست و پنجاه سوار در ماه رجب المرجب از شدّت ظلم ظالمين و حاكم جائر خروج فرمود ، و در چهاردهم ماه رمضان المبارك همان سال شهيد گرديد ،