261
روح و ريحان ج1

و يغما مهيّا شدند .
و ايضاً ابراهيم قتيل باخمرى ۱ ، بعد از شنيدن شهادت برادر اين سه بيت انشاد كرد :


اَيَا الْمَنازِلُ يا خَيرَ الفَوارِسِ مَنيَفَجع بِمثلك فىِ الدُّنيا فَقَدْ فَجعا
اللّه‏ُ يَعَلُم اِنّى لو خَشَيتُهُموَاوَجَسَ القلبُ مِن تِلقائِه فَزعا
لَم يَقتُلوكَ ولم اَسلم اَخى لَهُمُحَتّى نَعيشَ جَميعاً اَو نَمُوتَ۲مَعا۳
ملخّص معنى آن است : اى دلاورى كه بهترين سواران و دلاوران عالم بودى ! هر كس مصيبت تو يافت مُصاب است ، خداوند مى‏داند من اگر ترس از اين گروه داشته باشم و اگر مى‏دانستم كشته مى‏شود برادر من از وى جدا نمى‏شدم مگر آنكه هر دو با هم كشته شويم .
و ابراهيم بعد از استماع اين قضيه هايله گريه كرد و دست به دعا برداشت و گفت : اللَّهُمَّ ! اِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ اَنَّ محمّداً خَرَج ليَطلُبَ مَرْضاتِكَ وَيَبغى طاعتَك وَيؤثرُ اَنْ تَكوُن كَلِمتُكَ الْعُليى وَاَمْرُكَ المُطاعَ المُتّبَعَ فَاغْفِر لَهُ وَارْحَمْهُ وَارْضِ عَنهُ واجَعَل ما نَقَلتَه اِلَيْهِ مِن الآخرةِ خيراً لَهُ ممّا نَقَلتَهُ عَنهُ مِنَ الدُّنْيا ۴ .
و اين عبارات ، كمال جلالت قدر ابراهيم و حسن عقيده‏اش را مى‏فهماند ، و شرح حالات شهداء از بنى الحسن در حضرت محمد صاحب نفس زكيّه محتاج به رجوع كتب تواريخ و انساب است .

در شرح حال ابراهيم بن عبداللّه‏ قتيل باخمرى و شهادت وى

ابراهيم بن عبداللّه‏ بن حسن بن حسن بن علىّ بن ابى طالب عليه‏السلام ابوالحسن از آل ابى

1.در چاپ سنگى : باخمرى قتيل .

2.در چاپ سنگى : نعيش .

3.مقاتل الطالبيين : ۲۲۸ و ۲۴۸ . ابيات بنا بر نقل اغانى ۲۱/۱۷۷ از ابن خثرم است كه در آن به تعزيه هدبه پرداخته . نيز رجوع كنيد به : شرح نهج البلاغة ابن ابى الحديد ۳/۳۰۹ .

4.مقاتل الطالبيين : ۲۲۸ .


روح و ريحان ج1
260

مكّه است ـ رسيدند محمّد آگاه شد ، قريب يك صد هزار نفر با وى بودند . همگى متفرّق شدند جز سيصد و سيزده نفر به عدد اصحاب بدر كسى باقى نماند . پس محمد فرمود : اِنَّ المَوْتَ فى عِزٍّ خَيرٌ مِنَ الْحَياةِ فِى ذُلٍّ ، يعنى : مردن با عزّت بهتر است از زندگانى با ذلّت .
پس تماماً غسل كردند و مركبهاى خودشان را پى نمودند و حمله كردند بر لشكر شقاوت اثر منصور ، با قلّت اعوان و انصار سه مرتبه ايشان را شكست دادند . عاقبت محمد شهيد شد و حميد بن قحطبه سر مباركش را جدا كرد و روانه كوفه نمود ، و مدّتى بر دروازه كوفه آويخته بود . بعد از چندى به شهرهاى ديگر گردانيدند ، و بدن محمّد را خواهرش زينب و دخترش فاطمه از فيد نقل كرده به بقيع غرقد سپردند .

در رثاء ابراهيم براى برادرش محمد

و چون خبر شهادتش را به برادرش ابراهيم دادند به روايت زمخشرى در «ربيع الأبرار» اين ابيات بخواند .


سَابَكيكَ بالبيْضِ الرِّقاق وَبِالقنافاِنَّ بها ما يُدرِكُ الطّالِبُ الوَترا
واِنّا اُناس لا تَفيضُ دُمُوعُناعلى هالكٍ مِنّا وَلَو قَصَّم الظّهرا
وَلَستُ كَمن يَبكى أخاهُ بَعَبْرَةٍيُعصُّرها مِن جَفْنِ مُقْلَتِه عَصرا
ولكِنَّنى اشَفى فؤادى لغِارَةٍتَلهَّب فى قُطرَى كتائِبها الجَمرا۱
يعنى : اى برادر ! زود است كه از براى تو با تيغ تيز و نيزه خون ريز گريه كنم از آنكه مرد خونخواه به آلات حرب و جنگ طلب خون نمايد ، و من مانند آن كس نيستم كه در مصيبت برادر خود اشك ريزد و مژه چشم خود را براى جريان اشك بيفشرد ، بلكه از آن كه در گذشت ديدگان ما گريان نشود هر چند از مرگ وى پشت ما بشكند ، اما شفاء دل سوخته من به غارت كردنى است كه از دو طرف لشكريان غارت كننده براى غارت

1.مقاتل الطالبيين : ۲۰۵ ، در تاريخ مدينة دمشق ۲۳/۲۸۵ اين ابيات با اختلافات و اضافاتى به صادر بن كامل بن بدر عبسى نسبت داده شده است .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 166419
صفحه از 433
پرینت  ارسال به