265
روح و ريحان ج1

بلايا و اهتداء طرق الى اللّه‏ با دو برادر شهيد قتيل محمد و ابراهيم سهيم و شريك‏اند :

[ در شرح حال يحيى صاحب الدّيلم فرزند عبداللّه‏ محض عليه‏السلام ]

يحيى بن عبداللّه‏ بن حسن بن حسن بن على بن ابى طالب عليه‏السلام .
اين بزرگوار از صدمات روزگار ناچار روى به ديلم و طبرستان گذارد ، از اين جهت به صاحب ديلم معروف شده است ، و اهل آن حدود با وى بيعت كردند و بر گرد وى جمع شدند .
پس هارون الرشيد فضل بن يحيى برمكى را با پنجاه هزار سوار و خزانه بسيار فرستاد براى گرفتن يحيى ، چون به طالقان لشكريان رسيدند چندى رحل اقامت انداختند و به والى طبرستان و سائرين از اعيان مكاتبتى محبّت‏آميز فضل بن يحيى از جانب هارون الرشيد نوشت ، و مكتوبى نيز با وعده امان براى يحيى فرستاد با هدايا و تحف كثيره .
پس قضاة و رؤساء آن بلد محضرى نوشتند و آن را مهر كردند كه هارون صدمه‏اى به يحيى نرساند ، و به اتفاق فضل او را به بغداد روانه نمودند .
هارون در بدو ورود يحيى نهايت تكريم و تعظيم و منزلى شايسته تعيين كرد و صله وافرى اهدا داشت ، ، و مردم را امر كرد براى تهنيت قدوم وى روند ، و شعراء براى مقدم يحيى بن عبداللّه‏ قصيده‏ها و شعرها انشاد كردند ، از آن جمله از مروان بن ابى حفصه بيتى نظر دارم كه در قصيده‏اش گفت :


لعَمرُك ما وُدّ الغَوانى بِدائمِولا لَيل مَن نعنِى بِهِنِّ بدائمٍ
عاقبت هارون بدان عهد وفا نكرد و بر وى حسد برد ، و جمعى از اهل هوا و غرض هم از يحيى وشايت ۱ و سعايت كردند و گفتند : يحيى مردم را به خويش دعوت مى‏نمايد و خود را امام مى‏داند .

1.وشايت به همان معناى سعايت است .


روح و ريحان ج1
264

نَعيمِكَ مِثلُها وَالمُلتَقى بيْنَنا القيامة واللّه‏ُ الحاكِمُ .
يعنى : روزهاى عمر ما گذشت و همين طور ايّام نعمت و مسرّت تو ، ملاقات ما و تو در روز قيامت است و خداوند قهّار جبّار حكومت مى‏فرمايد .
ربيع گفت : از اين عبارت كه حكايت از دلسوختگى و سوزش دل عبداللّه‏ مى‏كرد يقين به هلاكت منصور نمودم و بر خود لرزيدم .
و دعبل بن علىّ خزاعى در قصيده‏اش فرموده است :


وَاُخْرى بِاَرضِ الجَوْزَجانِ مَحَلُّهاوَقبرٌ بِباخَمرى لَدَى القُرُباتِ۱
و مراد از جَوزجان مدفن يحيى پسر زيد شهيد است در حدود خراسان ، و مراد از باخَمرى مقتل و مصرع ابراهيم است ، و آن قريه‏اى از قراى كوفه است .
و به روايت مسعودى شانزده فرسخ از كوفه به كنار است .
و ابوالفرج اصفهانى گفت : كان ابراهيم من كبارِ العُلَماء من ۲ فُنوُنٍ كثيرة وكانَ جارِياً عَلى شاكِلَة اخيه محمّد فى الدّينِ وَالعِلمِ والشَجَاعةِ وَالشِّدَّةِ ۳ .
و براى رفع اشتباه خوانندگان بدانند كه ابراهيم غمر بن عبداللّه‏ و ابراهيم مُجاب فرزند موسى بن جعفر عليهماالسلام و ابراهيم بن موسى الجون و ابراهيم طباطباء بن اسماعيل غير از ابراهيم قتيل باخمرى مى‏باشند ، و برادران اين دو بزرگوار ، بزرگواران بنى هاشم‏اند : حسن مثلث و جعفر بن حسن و داود بن حسن .
و دانستن اعقاب محمّد و ابراهيم موقوف ۴ است به ملاحظه كتب نسّابين .
اما اين بنده ناگزير است از شرح حال دو تن از فرزندان ديگر عبداللّه‏ محض كه در ابتلاء

1.تمامى قصيده دعبل را مرحوم علامه مجلسى در بحار ۴۹/۲۴۷ ـ ۲۴۸ نقل كرده ، و در نقل وى « الغربات » دارد بجاى « القربات » .

2.كذا ، ظاهراً : فى .

3.مقاتل الطالبيين : ۱۱۲ ، الغدير ۳/۲۷۳ به نقل از ابو الفرج .

4.در چاپ سنگى : موقوفى .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 166572
صفحه از 433
پرینت  ارسال به