مِن القَتْلِ » .
و يكى يمين و قسم منكر است در صورتى كه دعواى مدّعى بر باطل باشد .
و يكى يمين مردوده است .
خلاصه اگر بتواند به وجه قليل مدّعى را راضى نمايد و قسم نخورد اگر چه باطل باشد ممدوح است چنانكه حضرت سيّد سجّاد عليهالسلامچهار صد دينار به حليله خارجيه كه مطلقهاش بود داد و نگذارد قسم بخورد .
خلاصه دامن اين سخن بدون مقصود دراز شد ليكن براى اهل ايمان التفات به اين گونه سخنان گاهى لازم مىشود ، البته از اين صفت ذميمه كه ترضيه نفس شوم امّاره است احتراز كردن واجب است و به واسطه قسم دروغ رشته عمر را گسستن به حكومت عقل قبيح است .
[ قصد هارون كشتن يحيى را ]
خلاصه پس از چندى ابوالبحترى و محمّد بن حسن شيبانى كه هر دو مصاحب ابو حنيفه بودند به محضر هارون الرّشيد حاضر شدند . هارون به ايشان گفت : شما چه مىگوئيد در اين عهدنامه و امانى كه براى يحيى نوشتهايم ، آيا صحيح است ؟ محمد بن حسن گفت : چون شما نوشتهايد صحيح است . هارون از وى روى بگردانيد و بر او خشم كرد . بعد از آن از ابوالبحترى سؤال نمود . وى براى خوشنودى هارون گفت : تخلّف از آن جائز است و بر اين عهد و فائى نشايد ، هارون او را بنواخت و گفت : اَنتَ قاضِى القُضاةِ وَاَنتَ اَعلَمُ بذلِك . پس نسخه امان را به ابو البحترى داد و آب دهان بر آن بينداخت و حكم به حبس يحيى كرد و او را به زهر شهيد نمود .
و مرحوم قاضى نوراللّه شوشترى اين بيت را از ابو فراس همدانى در معذرت هارون ذكر كرده است :
يا جاهِداً فى مَسَاوِيهم يُكَتِّمُهاغَدْرُ۱الرّشيدِ بيحيى كَيْفَ يَنْكَتِمُ۲