29
روح و ريحان ج1

( 5 )

مطايبه‏اى با دوستان

در بيان زكات و مذمت ندادن آن مطالبى آورده سپس مى‏گويد :
و اين مستغرق در بحار لهو و و لعب بعنوان مطايبه به دوستان عرض مى‏كند :


دادى زكات حسن ندانى دهى به كهمن مستحقم اى شه خوبان به من به من۱

( 6 )

قصيده در مدح حضرت عبدالعظيم عليه السلام

در اواخر روح و ريحان شانزدهم مى‏گويد :
و براى عنوان كتاب « جنة النعيم » چند بيتى به جهت اخذ نتيجه خود گفته بودم ، مناسب چنان دانستم كه در اين محل بنگارم و از اهل فضل و كمال و صاحبان طبع و ذوق معذرت مى‏خواهم ، و آن اين است :


از دولت جاويد تو اى شاه معظمشد كشور ايران همگى امن و منظم
اى شاه شهان جان جهان معنى دانشاى كان كرم قطب امم روح مجسم
صد شكر خدا را كه اين دولت منصوربر جمله شاهان جهان گشت مسلم
[..]۲چو جانيست دوان بر تن كسرىبذل تو چو ابرى است روان از كف حاتم
از مهر تو شد كشور ايران همه چون خلدوز قهر تو شد مملكت كفر جهنم
روس است وپروس است ويا قيصر وخاقاندر موكب اجلال تو چون كلب معلم
اى ناصر دين شاه خدا خواه جوان بختصد بنده به دربار تو دارا و كى و جم
در عهد تو شد خطه رى روضه رضوانشيراز و صفاهان تبريز و خراسان هم
شه نامه فردوسى طوسى چو بخواندماغراق و مجازاتش افزود مرا غم
شاهان عجم را ز براى طمع نفسبستود يكايك را تا حضرت آدم
آخر چه جزا يافت از اين جيفه دنياآخر چه توان برد از آن برگ فراهم
اى خلق بخوانيد و ببينيد در اين عهدشهنامه سلطان عجم شاه مكرم
شه نامه سلطان عجم نام نكوئيستيكقرن و سه سال است كزو مانده به عالم
آثار رفيعى كه بنا كرده به ايراناحصا نتوان كرد از اين كلك و از اين فم
اين قبه عالىّ شه عبدالعظيم استكز همت عالى تو چون كعبه معظم
زين خدمت فرخنده‏ات اى خسرو خوباناز بعد خدا شاد بود حضرت خاتم
و آنگاه على نفس نبى از تو بود شادواندر پى وى فاطمه آن خانم مريم
آنگاه امامان دگر بر تو فرستندتا روز قيامت همگى فيض دمادم
اين روضه كه مجموعه انوار الهى استآيند شب و روز ملايك زپى هم
بر ذات شريف تو نمايند ستايشگويا كه ثناى تو قضائى شده مبرم
اين روضه مگر عرش برين است تو گوئىانوار خدائيست در آن مضمر و مدغم
اين روضه مگر وادى طور است كه موسىبر درگه وى دال صفت كرده كمر خم
اين روضه مگر جنت موعوده عقبى استكز عالم برزخ بنشسته است مقدم
اين روضه شه زاده ابوالقاسم راد استكز جمله ابناء پيمبر بود اعظم
آباء كرامش همگى طيّب و طاهرتا صلب حسن سبط زكى كشته از سم
وآن باب گراميش كه عبداللّه‏ قافه استوآنگاه على و حسن و زيد مفخّم
وآنگاه نظر كن تو درين روضه عالىبر روضه سه حمزه بن موسى كاظم
اين بنده كجا مدح و ثناى شه داداربا آنكه فصيحم به مديح توام ابكم

1.جنة النعيم : ۲۹۱ .

2.كلمه‏اى در متن سنگى ناخواناست .


روح و ريحان ج1
28

اللّه‏ تعالى انجام گرفته تاريخ ختم كتاب را تماماً با اعتذار بسيار به اين دو بيت زحمت مى‏دهد :


من صنّف استهدفْ على ما قالاالسنة الناس له ينالا
هذا الكتاب ناقص لا زالاان كنت قد أرّختة كمالا۱

( 4 )

ترجمه اشعار مروى از شقيق بلخى

در مدح حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام اشعارى به عربى نقل كرده ۲ سپس به ترجمه زيبايى از آن پرداخته و مى‏گويد :اگر چه اين بنده را فهم شعر و شعورى نيست چه رسد آن كه بتوانم بيتى بگويم يا آن كه استشهاد نمايم ، اما در اين مورد به نحو ترجمه آن چه به قلم آمد معانى اين اشعار را نگاشت :


به راه مكه شخصى را بديدمنزار و زرد رنگ و ناتوان بود
به تنهائى بدون توشه مى‏رفتكه از تنهائيش دل بد گمان بود
خيالم آمد از اهل سؤال استندانستم كه جان كعبه آن بود
چو ما كرديم اندر فيد منزلكه در وى تل سرخى هم عيان بود
به جام آب ريگى چند افكندبياشاميد و شكرش بر زبان بود
مرا زان جام شيرين جرعه‏اى دادكه گويا شِكّرم در كام جان بود
چو پرسيدم زحالش قائلى گفتامام هفتمين شيعيان بود

1.جنة النعيم : ۵۴۷ .

2.اشعار چنين است (جنة النعيم : ۲۱۴) : قال لمّا حجَجتُ عايَنْتُ شَخصاًشاحِبَ اللّونِ ناحِلَ الجِسمِ أسمَرْ سائراً وَحدهُ وليس معه زادٌ فما زلتُ دائماً أتَفَكَّرْ وَتَوَهّمتُ انَّه يَسأل الناسَ وَلَمْ أدرِ أنّه الحج الأكبرْ ثُمَّ عاينتُه ونَحنُ نُزُولٌدون فيدٍ مِنَ الكثيبِ الاحمرْ يَضَعُ الرَّملَ فى الاناءِ وَيَشربُهُفَنادَيتُهُ وَعَقلى مُحيَّرْ اسقِنى شربةً فَناوَلَنى مِنهُفَعاينتهُ سَويقاً وَسُكَّرْ فَسَألتُ الحَجيجَ مَن يَكُ هذاقيلَ هذا الامام موسى بن جعفرْ

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 170525
صفحه از 433
پرینت  ارسال به