و ابن حجر ـ كه قساوت قلبيّهاش اقسى من الحجر است ـ در كتاب « صواعق محرقه » گفته است : زيد بن على بن الحسين عليهالسلام امامى و جليل القدر است .
و آن جناب معاصر زمان عبدالملك بن مروان و هشام بن عبدالملك بود ، و صدمات افزون از حدّ از ايشان ديد .
امّا از عبدالملك بن مروان آنچه در نظر دارم و از كتاب « لؤلؤ المضى فى مناقب آل النّبى » كه از مؤلّفات و اقدى است نقل مىنمايم آن است : بعد از اينكه حضرت ختمى مآب صلىاللهعليهوآله به فرمان خداوند سبحان سدّ ابواب از مسجد فرمودند جز باب ولايت كه امر به فتح آن شد چنانكه فرمودند : « ما أَنَا سَدَدْتُ اَبوابَكُم ولا اَنَا فَتَحتُ بَابَ علىٍّ ولكنَّ اللّه سَدَّ بابَكُم وَفَتَحَ بابَ عَلِىٍّ » بعد از آن اولاد امير مؤمنان در آن خانه ساكن بودند و باب آن خانه هم مفتوح بود ۱ .
[در خراب كردن در خانه امير مؤمنان عليهالسلام كه زيد] [در او ساكن بوده است و علت خروج وى]
و از اين فقره علوّ مقام ذريّه طاهره نيز معلوم است با توقّفشان در آن خانه و فتح باب آن مسجد بر ايشان تا در زمان عبدالملك بن مروان . پس آن خبيث خواست سدّ آن باب كند نتوانست جز آنكه امر نمود آن خانه را خراب نمايند و جزء مسجد كنند . زيد بن على در آن ساكن بود . هر قدر اصرار كردند از آن خانه بيرون رود قبول نفرمود تا آنكه تازيانهها بر بدن آن جناب زدند ، و وى را به عنف از آن خانه برآوردند كه فرياد و فغان بنى هاشم و اهل مدينه بلند گرديد .
پس زيد از شكنجه و رنجه زياد پناه به قبر مطهّر حضرت ختمى مآب صلىاللهعليهوآله آورد و در مسجد رسول معتكف گرديد ، و آن خانه را خراب كردند ، و بر اين كرامت و فضيلت راضى