نشدند عترت حضرت رسالت صلىاللهعليهوآله بمانند ، و خانه خرابى خانواده وحى و تنزيل از آن وقتى شد كه آتش براى سوزاندن در آن خانه خواستند ، و با كمال جسارت آن را سوزاندند ، يعنى درى كه حضرت ختمى مآب صلىاللهعليهوآله به سوى مسجد خود گشود سزاوار سوختن است ! !
و نبايد بنى فاطمه از اين نحو تجرّى ملول شوند از آنكه معارضه و مخاصمه نوع بشر با خداوند اكبر به حدّى طغيان يافت [كه] به كرّات عديده در مقام تخريب خانه خداوند برآمدند و بيت اللّه را بيت الشّيطان ناميدند ۱ ! و اجزاء آن را نيز سوزانيدند و خداوند سبحان خانه وجودشان را به آتش قهر و غضب خود بسوخت و اثرى از ايشان نگذاشت چنانكه از مبغضين آل محمد صلوات اللّه عليهم در دار دنيا انتقام فرمود ، و جزاء كردارشان را به آخرت نينداخت .
خلاصه با آنكه زيد بن على عليهالسلام بدين بليّه عظمى مبتلا گرديد التزام و مجاورت قبر شريف حضرت نبوى صلىاللهعليهوآله را ترك ننمود ، و از مدينه مشرّفه ـ على مُشرّفِها السّلام ـ هجرت و حركت نكرد تا عبدالملك گذشت ، و نوبت به هشام بن عبدالملك رسيد ، وى نيز بر طريقه پدر مشى نمود و در مقام اذيّت اهل آن خانه كه آواره و بيچاره بودند برآمد . حاكم مدينه خالد بن عبدالملك بن حارث از قبل وى به زيد جسارتها كرد ، ناچار بسوى شام براى تشكّى از حاكم ظالم نهضت كرد ، و رفتن زيد بن على به سوى شام نزد هشام شوم ، تسليم و تفويض او را مىفهماند و احتمال خروج نمىرود .
[در حديث شريفى كه دلالت بر جلالت قدر زيد] [بن على بن الحسين مىنمايد]
و در كتاب « كفاية الاَثَر فى النُصوص على الائمّة الاثنا عشر » ۲ از محمد بن بُكير مروى