در رثاء يحيى بن زيد شهيد و سيّد اسماعيل حميرى [مر زيد بن على عليهالسلام را]
و سيد اسماعيل حميرى در شهادت زيد خوش گفته است :
مِتَّ لَيلاً مُسَهَدّاساهِرَ العَين مَقْصدا
وَلَقَد قُلتُ قَولَةًواَطَلْتُ التَبلُّدا
لعن اللّه حَوشَباًوخِراشاً ومَريدَا۱
[ويزيداً ]فانّهكانَ أعَتى وأعتَدا۲
الفَ الَفٍ وَالفَ ألـف مِن اللّعَنِ سَرمَدا
اِنّهُم حارَبوا الاِْلــهَ وآذَواْ محمّدا
شَركوا فى دَم الحُسيــنِ وزيدٍ تعنّدا
ثمّ عالُوه فَوقَ جِذعٍ صَريعاً۳مُجَرَّدا
يا خِراش۴ابنَ حَوشبِاَنتَ اَشَقى الَورى غَدا۵
و خلاصهاى از معنى اين ابيات مدح زيد و لعن بر قاتل زيد و اذيت به حضرت رسول صلىاللهعليهوآلهاست .
و يحيى فرزند ارجمند زيد كه شانزده ساله شهيد شد در مرثيه پدرش فرمود :
خَلَيلىَّ عنّى بالمَدينةِ نَبِّئا۶بَنى هاشمٍ مِنهُ النّهى والتَجارِبُ
لِكُلِّ قتيلٍ مَعشَرٌ يَطْلُبُونهُوَلَيس لِزيدٍ بالعِراقَيْنِ طالِبُ۷
سَأَبَغى بِحَدِّ السّيفِ ما قَد تَرَكْتُمُوَضيَّعتُمُ مادامَ بالسّيفِ ضارِبُ
يعنى : اى دو دوست من ! و شايد مراد از اين دو دوست محمد و ابراهيم فرزندان عبداللّه محض باشند ـ سلام مرا به ازكياء بنىهاشم برسانيد : و بگوئيد هر كشتهاى خونخواهى دارد كه طلب خون او را مىكند ، و در عراقين براى خونخواهى پدرم كسى نيست ، من طلب مىكنم از دم شمشير خون كسى را كه شما بنىهاشم گذارديد و ضايع نموديد مادامى كه مىتوانم .
و در كتاب « ربيع الابرار » اشعارى كه مشعر بر شجاعت زيد است ذكر كرده ، سه بيت آن را بنويسم و ختم كنم :
فَلمّا تَردَّى بالحَمائِل وَانتهَىيَصُولُ بِاَطْرافِ القَناةِ الذّوابلِ
تَبَيَّنَتِ الأعداءُ أَنَّ سَنانَهيُطيلُ حَنِينَ الاُمَّهاتِ الثَواكِلِ
تَبيَّنَ فيه مَيسَمُ العِزِّ والتُقىوَليداً يُفدّى بين تِلكَ القَواتِلِ۸
* * *
چون در اين كتاب حالات غالب از ابناء ائمّه هدى عليهمالسلام از دعاة و غيرهم بمناسبات ملحوظه ذكر شد و بعد از اين هم ذكر مىشود ، و اكثر از مقتولين ايشان ظاهراً بر مذهب زيد بودند ، و ايشان را زيديّه خوانند ، و اين فقره باعث اختلال عقايد خا ص و عام شده است ، و شايد بعضى به اين ملاحظه به زيارت قبور ايشان نروند و از فاتحه خواندن به مزارشان دريغ نمايند از آنكه خروجشان را برخلاف رضاء آل محمد صلىاللهعليهوآلهيافتند ، چنانكه بعضى از
1.در حاشيه ايضاح : مزيدا .
2.در حاشيه ايضاح : وأعندا .
3.در چاپ سنگى : صريع .
4.در چاپ سنگى : خراشب .
5.تاريخ طبرى ۵/۵۰۶ ، ايضاح فضل بن شاذان ( حاشيه ) : ۳۹۸ ، الغدير ۳/۷۲ .
6.در چاپ سنگى : نبيّا ، در شرح الاخبار : بلّغا .
7.اين بيت در مواضع مختلف ذكر شده از جمله : سير أعلام النبلاء ۵/۳۹۱ ، شرح الاخبار ۳/۳۲۰ ، در حاشيه شرح الاخبار بجاى بيت اخير ، اين شطر را آورده است : فحتّى متى لا تطلبون بثأركمأمية إن الدهر جم العجائب
8.اشعار از حزين كنانى است كه مرحوم شريف مرتضى در امالى خود ۲/۱۱۳ نيز آن را ذكر كرده است . در امالى « القوابل » آمده بجاى « القواتل » .