293
روح و ريحان ج1

در رثاء يحيى بن زيد شهيد و سيّد اسماعيل حميرى [مر زيد بن على عليه‏السلام را]

و سيد اسماعيل حميرى در شهادت زيد خوش گفته است :


مِتَّ لَيلاً مُسَهَدّاساهِرَ العَين مَقْصدا
وَلَقَد قُلتُ قَولَةًواَطَلْتُ التَبلُّدا
لعن اللّه‏ حَوشَباًوخِراشاً ومَريدَا۱
[ويزيداً ]فانّهكانَ أعَتى وأعتَدا۲
الفَ الَفٍ وَالفَ ألـف مِن اللّعَنِ سَرمَدا
اِنّهُم حارَبوا الاِْلــهَ وآذَواْ محمّدا
شَركوا فى دَم الحُسيــنِ وزيدٍ تعنّدا
ثمّ عالُوه فَوقَ جِذعٍ صَريعاً۳مُجَرَّدا
يا خِراش۴ابنَ حَوشبِاَنتَ اَشَقى الَورى غَدا۵
و خلاصه‏اى از معنى اين ابيات مدح زيد و لعن بر قاتل زيد و اذيت به حضرت رسول صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهاست .
و يحيى فرزند ارجمند زيد كه شانزده ساله شهيد شد در مرثيه پدرش فرمود :


خَلَيلىَّ عنّى بالمَدينةِ نَبِّئا۶بَنى هاشمٍ مِنهُ النّهى والتَجارِبُ
لِكُلِّ قتيلٍ مَعشَرٌ يَطْلُبُونهُوَلَيس لِزيدٍ بالعِراقَيْنِ طالِبُ۷
سَأَبَغى بِحَدِّ السّيفِ ما قَد تَرَكْتُمُوَضيَّعتُمُ مادامَ بالسّيفِ ضارِبُ
يعنى : اى دو دوست من ! و شايد مراد از اين دو دوست محمد و ابراهيم فرزندان عبداللّه‏ محض باشند ـ سلام مرا به ازكياء بنى‏هاشم برسانيد : و بگوئيد هر كشته‏اى خونخواهى دارد كه طلب خون او را مى‏كند ، و در عراقين براى خونخواهى پدرم كسى نيست ، من طلب مى‏كنم از دم شمشير خون كسى را كه شما بنى‏هاشم گذارديد و ضايع نموديد مادامى كه مى‏توانم .
و در كتاب « ربيع الابرار » اشعارى كه مشعر بر شجاعت زيد است ذكر كرده ، سه بيت آن را بنويسم و ختم كنم :


فَلمّا تَردَّى بالحَمائِل وَانتهَىيَصُولُ بِاَطْرافِ القَناةِ الذّوابلِ
تَبَيَّنَتِ الأعداءُ أَنَّ سَنانَهيُطيلُ حَنِينَ الاُمَّهاتِ الثَواكِلِ
تَبيَّنَ فيه مَيسَمُ العِزِّ والتُقىوَليداً يُفدّى بين تِلكَ القَواتِلِ۸
* * *
چون در اين كتاب حالات غالب از ابناء ائمّه هدى عليهم‏السلام از دعاة و غيرهم بمناسبات ملحوظه ذكر شد و بعد از اين هم ذكر مى‏شود ، و اكثر از مقتولين ايشان ظاهراً بر مذهب زيد بودند ، و ايشان را زيديّه خوانند ، و اين فقره باعث اختلال عقايد خا ص و عام شده است ، و شايد بعضى به اين ملاحظه به زيارت قبور ايشان نروند و از فاتحه خواندن به مزارشان دريغ نمايند از آنكه خروجشان را برخلاف رضاء آل محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهيافتند ، چنانكه بعضى از

1.در حاشيه ايضاح : مزيدا .

2.در حاشيه ايضاح : وأعندا .

3.در چاپ سنگى : صريع .

4.در چاپ سنگى : خراشب .

5.تاريخ طبرى ۵/۵۰۶ ، ايضاح فضل بن شاذان ( حاشيه ) : ۳۹۸ ، الغدير ۳/۷۲ .

6.در چاپ سنگى : نبيّا ، در شرح الاخبار : بلّغا .

7.اين بيت در مواضع مختلف ذكر شده از جمله : سير أعلام النبلاء ۵/۳۹۱ ، شرح الاخبار ۳/۳۲۰ ، در حاشيه شرح الاخبار بجاى بيت اخير ، اين شطر را آورده است : فحتّى متى لا تطلبون بثأركمأمية إن الدهر جم العجائب

8.اشعار از حزين كنانى است كه مرحوم شريف مرتضى در امالى خود ۲/۱۱۳ نيز آن را ذكر كرده است . در امالى « القوابل » آمده بجاى « القواتل » .


روح و ريحان ج1
292

بودند و فرمود : اگر ترضيه از جعفر بن محمد نجوئى و براى تو ترحيم و استغفار ننمايد اين حربه را بر تو مى‏زنم . پس با آن جناب معانقه فرمود و برخاست و رفت .
و حضرت صادق عليه‏السلام قرض او را اداء كرد .
و از ابيات زيد است در منقبت امير مؤمنان عليه‏السلام ، براى زينت اين اوراق مى‏نويسد :


ومَنْ اَشْرَفُ الأَقوامِ قَوْماً بِرايهِ۱وانّ عليّاً شَرَّفَتْهُ المنَاقِبُ
وقَولُ رَسُولِ اللّه‏ وَالحقُّ قَوْلُهُوَاِن رَغَمَتْ۲منه اُنُوفٌ كَوَاذبُ
بِأَنَّكَ مِنّى يا عَلِىُّ مُعالِناً۳كَهارونَ مِن مُوسى اُخٌ لى وَصاحِبُ
دَعاهُ ببدرٍ فَاستَجابِ لاَمْرِهوطاعَنَ۴فى ذاتِ الإلهِ يضَارِبُ۵
فَما زالَ يَعلوُهُم به وكَأَنَّهُ
شَهابٌ تَلقّاه القَوابسُ ثَاقِبُ۶

ملخص معنى آن است : مثل على بن ابى طالب عليه‏السلام كيست كه مجموعه مناقب است و رأى شريف وى بهترين رأيها ، و فرمايش حضرت رسُول صلى‏الله‏عليه‏و‏آله حق است اگر چه موجب ارغام اناف و ذلّت دروغ‏گويان شد كه فرمود به آواز بلند : على عليه‏السلام از براى من چون هارون است از براى موسى ، و در وقتى كه جناب امير مؤمنان عليه‏السلام در بدر اجابت نمود امر آن بزرگوار را و براى خداوند شمشير زد و بر اعادى دين هميشه برترى داشت چون شهاب ثاقب .

1.در تاريخ دمشق : يوماً برأيهم .

2.در چاپ سنگى : زعمت .

3.در تاريخ دمشق : مغالباً ، كه به تصحيف أشْبَه است .

4.در فصول مختاره بجاى « وطاعن » چنين آمده : « ولا زال » ، و در تاريخ ابن عساكر : « فبادر » .

5.در چاپ سنگى : بضارب .

6.الفصول المختارة : ۲۵ ، مناقب ابن شهر آشوب ۲/۲۲۳ ، الصراط المستقيم ۱/۳۲۴ ، تاريخ مدينة دمشق ۴۲/۵۳۱ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 166475
صفحه از 433
پرینت  ارسال به