299
روح و ريحان ج1

پس دعات دو قسم بودند وصفاً و اسماً : اما قسم اول مردم را به رضاء آل محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهدعوت مى‏كردند و معاصرين زمانهاى ائمه هدى عليهم‏السلامبودند مانند زيد و اتباع و امثال او .
قسم ديگر كه اسم داعى بر خود گذاردند در زمان غيبت صغرى غالباً از نسل حسن بن على بودند و نبايد بر مذهب زيديّه باشند ، و نشايد ايشان را زيديّه خواند مگر آنكه هر يك به طريق غير رشاد و سداد و به نحو استقلال كافّه عباد را دعوت نموده باشد .
بلى ، از اخبار و آثار نهى كردن ائمه اطهار عليهم‏السلام به خروج كردن سادات بديهى است ، اما بعد از شهادت ايشان ترحيم و استغفار و گريه كردن و اظهار حزن و اندوه نمود نشان نيز معلوم است و شبهه‏اى در آن نيست چنانكه از اخبار سابقه دانستى .
اما جهت آنكه نهى از خروج فرمودند براى آن بود مى‏دانستند هر كس پيش از ظهور فرج اعظم خروج نمايد بر حسب تقديرات حتميّه كشته مى‏شود ، و البته به شهادات ايشان راضى نبودند .
و حضرت صادق عليه‏السلام به زيد بن على فرمودند : « اگر خروج كنى كشته مى‏شوى و مصلوب خواهى شد ، به اين شرط كه دادن جان است اگر راضى هستى فَشَأْنكَ » .

[در حديث شريف از روضه كافى]

و در كتاب « روضه كافى » ۱ است : حضرت على بن الحسين عليه‏السلام فرمودند : « واللّه‏ِ ! لا يَخرُجُ واحدٌ مِنّا قَبلَ خُروجُ القائِم عليه‏السلام اِلاّ كانَ مَثَلُهَ مَثَلَ فَرْخٍ طارَ مِن وَكرِه قَبلَ أَنْ يَستَوِىَ جَناحاهُ فَاخَذَهُ الصِّبيانُ فعَبَثُوا۲بِهِ » ، يعنى : قسم به خدا ! خروج نمى‏كند يك نفر از ما پيش از خروج قائم عليه‏السلام مگر آنكه مثل او مثل جوجه‏اى است كه از آشيان خود طيران كند و هنوز بالهايش

1.كافى ۸/۲۶۴ ح ۳۸۲ ، شرح اصول كافى ملا محمد صالح مازندرانى ۱۲/۳۶۷ ، بحارالانوار ۵۲/۳۰۳ ح ۶۸ ، وسائل الشيعه ۱۵/۵۱ ح ۱۹۹۶۵ ، قريب به آن است حديث مروى در غيبت نعمانى : ۱۹۹ ، و به نقل از وى در مستدرك الوسائل ۱۱/۳۷ ح ۱۲۳۷۲ .

2.در چاپ سنگى : فبعثوا .


روح و ريحان ج1
298

مطلب دوم:در معنى دعات و ترك مذمّت سادات

آيا تكليف ماها كه رعايا هستيم در حق سادات دُعات چيست ؟ آيا امام معصوم در مدح و ذمّ آنها قرارى داده‏اند يا نه ؟
بدان دعات ساداتى بودند كه مردم را دعوت مى‏نمودند براى اينكه ايشان را در جهاد و قتال با اعداء و خصماء دين اعانت و رعايت نمايند ، فرقه‏اى از ايشان نسب را به زيد بن حسن بن على عليه‏السلام مى‏رسانند از اسماعيل پسر حسن بن زيد بن حسن بن على عليه‏السلامو حسن بن زيد جدّ دوّم حضرت عبدالعظيم عليه‏السلام است .
و لقب داعى كبير از آن حسن بن زيد بن اسماعيل جالب الحجارة بن حسن بن حسن بن زيد بن حسن عليه‏السلام است ، و برادرش محمد بن زيد داعى صغير است . و خروج ايشان در طبرستان سال دويست و پنجاه از هجرت گذشته بود . همانا با زمان حضرت عبدالعظيم معاصر بودند ، و خروجشان پيش از تولد امام عصر عليه‏السلام بود . طبرستان و جرجان به تصرف ايشان آمد ، و در نيشابور خطبه به نامشان خواندند ، و مدّت هفده سال و هفت ماه استيلاء داشتند .
و بعضى داعى كبير را داعى الحق الى الخلق خوانند ، و برخى داعى اكبر .
پس بر اين بيان خواهى دانست ساداتى كه در زمان ائمه خروج كردند ايشان را دُعات نخوانند ، و اين لقب براى اين فرقه از فرزندان حسن بن زيد بن حسن عليه‏السلام است ، و معنى دعوت كردن عموم دارد از خواندن خلق را به خدا و مذهب حقّ اثنا عشريّه ، و به خود و به مذهب زيد بن على عليه‏السلام يا زيديّه .
و معنى حق همان است كه بدان ملقّب شده‏اند و هميشه حق را براى مردم مى‏خواستند ، و طلب مى‏كردند و جز مذهب اماميّه ايشان را مذهبى نبود .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 166761
صفحه از 433
پرینت  ارسال به